حجاب، نماز، روزه، عدم اختلاط حرام بین زن و مرد، اینها قطعا جزو دین است ولی دین فقط اینها نیست. دین حق الناس است. دین ظلم ستیزی است. دین این است که نباید یک نهاد، فرد و یا دسته حق دیگری را بخورد. دین یعنی اینکه همه بتوانند آزادانه صحبت کنند. دین یعنی اینکه نباید در جامعه فقر باشد.
***
یادگار امام گفت: با ممنوعالتصویر و ممنوعالبیان کردن نمیتوان کسی را محدود کرد و چنین کارهایی، تمسخر خودمان است.
به گزارش قلم نیوز به نقل از جماران، حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی چهارشنبهشب با حضور در برنامه «نگاه یک» شبکه یک سیما، با اشاره به اینکه «دینداری تنها به شریعت و حفظ ظواهر محدود نمیشود»، اظهار کرد: گاهی به محض اینکه میگوییم دینداری، سخن از حجاب و نماز و روزه مطرح میشود اما دینداری تنها اختلاط زن و مرد نیست، دینداری یعنی مردمداری، ظلمستیزی و اینکه کسانی حق دیگران را در جامعه نخورد.
سیدحسن خمینی افزود: دینداری یعنی در جامعه فقر نباشد و مردم بتوانند آزادانه و بدون ترس از کسی سخن بگویند.
وی همچنین با بیان اینکه «امروز نمیتوان کسی را با ممنوعالتصویر کردن محدود کرد»، گفت: امروز نمیتوان کسی را با ممنوعالتصویر کردن و ممنوعالبیان کردن، محدود کرد و چنین کارهایی، تمسخر خودمان است.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، متن کامل این گفت و گو به این شرح است:
گروه تولید برنامه نگاه یک شبکه اول سیما شب گذشته (چهارشنبه 12 خرداد) در جماران حضور پیدا کردند تا در ویژه برنامه ای به مناسبت سالگرد ارتحال امام خمینی (س) با حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی یادگار گرامی امام، گفت و گوی زنده تلوزیونی داشته باشند.
مجری: شما چند سال از حیات امام را درک کردید؟
من متولد 1351 هستم یعنی امام که به رحمت خدا رفتند تقریبا 17 سال داشتم و می توانم بگویم که تقریبا 10 سال آخر عمر امام را ما تقریبا با هم خانه یکی بودیم. به خصوص از سال 58 که امام به جماران آمدند حیاط خانه ما مشترک بود. شاید اغراق نباشد که بگویم در طول این مدت شاید آشپزخانه ما هفته ای یک باز مجزای از آشپزخانه امام غذا درست می کرد.
سیر برنامه روزانه امام را هم اگر مرور کنیم لطیف است. امام معمولا صبح ها پیش از اذان صبح بیدار می شدند. سال های آخر به خانم گفته بودند که ساعت را یک مقدار زودتر کوک کن چون پیرتر شدم و اعمال بیشتر طول می کشد. بعد از نماز صبح ایشان یک ساعت می خوابیدند و حدود ساعت 7 صبحانه می خواندند و بعد نیم ساعت پیاده روی می کردند. حتما مقید بودند این نیم ساعت را قدم بزنند. ساعت 8 طرف دفتر می آمدند و ملاقات ها را برگزار می کردند و 10 و نیم تا 11 مجددا نیم ساعت راه می رفتند. دوباره به دفتر بر می گشتند و ملاقاتی اگر بود انجام می شد. در حقیقت امام در آن سن سه نیم ساعت قدم می زدند.
به هر توفیقی بود که ما این 10 سال آخر را تقریبا مداوم در محضر ایشان بودیم و من هم با توجه به سنی که داشتم طبیعتا حوادثی را به خصوص سال های آخر به یاد دارم.
مجری: برخی شامل خاطرات شما و برخی با توجه به اینکه شما مسلط به شخصیت امام و ابعاد شخصیت امام هستید متوجه این علم است.
طبیعتا یک سری خاطرات است و بعدا هم مطالعه کردم.
مجری: شما چند فرزند دارید؟
4 تا، 2 پسر و 2 دختر
مجری: از حال و هوای سال 68 بگویید. از روزهایی که الآن سپری می کنیم و روزهای پر اضطرابی برای همه ملت ایران بود، برای بیت امام چگونه بود؟
فکر می کنم اوایل خرداد بود که امام متوجه یک خونریزی داخلی شده بودند. دکترها آزمایش هایی گرفتند. روز دوم خرداد امام را برای عمل به بیمارستان بردند. چند روز قبل از آن جلسه سران قوا بود که در منزل ما برگزار می شد که مقام معظم رهبری که آن وقت رئیس جمهور بودند شرکت می کردند؛ آقای هاشمی که رئیس مجلس بود، آقای موسوی که نخست وزیر بود، آقای آیت الله اردبیلی که رئیس قوه قضائیه بود و مرحوم ابوی ما در آن جلسات شرکت می کردند. جلسه پنج نفره ای بود که طور مستمر برگزار می شد.
یادم هست که در خانه ما من وارد خانه شدم دیدم این پنج بزرگوار یک گوشه نشستند؛ چون می خواستند صدا حتی به خانه منتقل نشود. ابوی ما به آنها گفت که امام سرطان گرفته است. فردای آن روز دکترها تصمیم گرفته بودند که به امام بگویند علم پزشکی می گوید باید عمل شود. من یادم هست بعضی از دکترها می گفتند علم پزشکی 100 درصد این را می گوید ولی ما دلمان می خواهد امام نه بگوید. اما امام گفته بودند که اشکلی ندارد. این را هم بگویم امام معمولا در مقابل نظرات پزشکان به شدت تسلیم بودند. علی رغم اینکه اولش بحث می کردند ولی وقتی به کارشناسی آنها می رسیدند به حرفشان گوش می کردند.
اگر اشتباه نکنم دوم خرداد امام را عمل کردند ما شب قبل به اتاق ایشان رفتیم. خانم امام به سادگی فرمودند که ما دعایی بلد نیستیم شما هر دعایی بلد هستید خودتان بخوانید. امام با شوخی برخورد طنز آمیز نکردند. یعنی خیلی دل به شوخی ندادند. ما قدم زنان تقریبا به پله های بیمارستان رسیدیم. امام به همسرشان گفتند که شما برگردید. رابطه امام با همسرشان یک رابطه مثال زدنی است و به نظر من در نوع خودش به خصوص به عنوان یک سبک زندگی خیلی رابطه قشنگ قابل لمسی است. آن شب یک حادثه خیلی تکان دهنده ای برای ما اتفاق افتاد. ابوی ما در درگاه بیمارستان ایستاده بودند. امام اصلا اهل بروز عواطف این گونه آن هم در منظر عمومی نبودند. آنجا یک لطافت خاصی در داخل منزل بود ولی در حضور مردم اصلا این حس را نداشتند و اهل بروز این احساسات نبودند. جلوی در بیمارستان رسیدند. ابوی ما جلوی در ایستاده بودند و امام از جلوی ایشان رد شد به محض اینکه رد شد برگشتند دست انداختند گردن ابوی ما یک بوس پدرانه ای کردند. (قطع شدن برنامه به علت بغض سید حسن آقا)
مجری: یاد امام برای همه ما عزیز است و همه مردم ایران وقتی می شنوند منقلب می شوند و این موضوع برای شما طبیعی است.
در آن لحظه دست گردن ابوی ما انداختند و بوسیدند و خیلی لحظه تکان دهنده ای بود.
آن شب را بیمارستان بودند. صبح اول وقت دکتر فاضل و جمع دیگری بودند و همه سران قوا آمده بودند. عمل بحمد الله خیلی خوب انجام شد. وقتی امام را از اتاق عمل بیرون آوردند هنوز امام بی هوش روی تخت بود و دکترها خیلی راضی بودند. ولی چند روز بعد معلوم شده بود که نمی شود و سریان به بقیه اندام گرفت تا روز سیزدهم خرداد از اوان ظهر امام دیگر تقریبا از هوش رفته بود عمل مختصری انجام شد؛ تا فکر می کنم ساعت 10 شب بود که قلب مبارکشان ایستاد.
حادثه سنگینی بود. به خصوص شرایط آن زمان کشور را یادمان بیاید که هنوز نه صلح بود و نه جنگ بود و هنوز هیچ قراردادی بین ما و عراق برقرار نشده بود و کشور رهبر و قائم مقام رهبری نداشت و دو ماه قبلش عزل قائم مقام رهبری اتفاق افتاده بود، حادثه سنگینی بود. یعنی اگر عزم ملی و وحدت کلمه همه مسئولین با هم نبود و نقشی که مرحوم ابوی ما در تثبیت رهبری داشتند، ممکن بود کشور آسیب جدی ببیند. بحمدالله مجلس خبرگان تصمیم به جا و به موقعی گرفت و توانست به سرعت جانشین امام را انتخاب کند و آن خلأ وجودی که می توانست حادثه سنگینی برای کشور باشد را پر کرد و از آن فاجعه ای که می توانست رخ دهد جلوگیری کرد.
من تقریبا 17 ساله و در متن حوادث بودم. خیلی افراد طمع داشتند که بعد از امام کشور بپاشد و از بین برود. تنها یک عامل بود که ما را از آن گردنه عبور داد و آن وحدت بود. یعنی تمام نیروهای انقلاب آمدند و عزم کردند که کشور را از آن بحران عبور دهند. بعد از آن حضور طوفانی مردم در بیعت و خداحافظی با امام که یک جمعیت چند میلیونی، شاید بیش از 10 میلیون، یک اتفاق بسیار نادر را در مقیاس جهانی رقم زد.
به هر حال امام به نظر من یک دین بسیار بزرگی بر گردن جامعه ایران دارد و آن اتفاق بزرگی است که برای یک نسل و چندین نسل افتاده که بازگشت به معنویت، بازگشت به معنویت است، بازگشت استقلال است، بازگشت هویت ملی است.
مجری: ما بیشتر از امام قاطعیت سراغ داریم. داخل خانواده چطور با خانواده برخورد می کردند؟
نامه ای امام دارند که فکر می کنم به سال 1312 است. نامه خیلی خواندنی ای است نامه ای که از بیروت به خانمشان دارند که در سفری که به بیروت رفتند نوشته شده است. امام در بین مراجع شیعه جزو مراجع خوش خط هستند. ایشان تعلیم خط هم دیدند. مرحوم آقای پسندیده که حق بزرگی بر گردن امام دارد و احترامی هم که علی رغم اختلاف مشرب برای ایشان قائل بود کم نظیر بود. آقای پسندیده بعد از مدتی به امام گفتند که خط من و تو شبیه هم شده است. می گویند من در این سن نمی توانم خطم را عوض کنم شما عوض کن. غرض اینکه این نامه خوش خط موجود است. آن نامه را ببینید در آن سال یک روحانی و یک عالم مجتهد شیعه چه نوع گفت و گو و نگرشی با همسرش دارد؟ شاید هنوز خیلی از متدینین ما این نوع گفت و گو را با همسرشان ندارند.
ما در روایت داریم که زن در خانه شما، کارگزار شما نیست؛ گل در خانه است. این نوع روابطی که بین امام و همسرشان بود واقعا مثال زدنی بود. خانم امام همیشه خودشان غذا می کشیدند. امام با اینکه غذایشان هم فرق می کرد لب به غذا نمی زدند تا خانمشان سر سفره بیایند. احترامی که برای ایشان قائل بودند واقعا عجیب بود. این روابط عاطفی به شدت توأم با احترام را من ندیدم چون ما پیرمردهای دیگری هم دیدیم.
رابطه امام با دختران، پسران و نوه ها هم همین طور بود. تربیت در حوزه اشراق امام به نوعی بود که شما آن گونه که او می خواست عمل می کردید. واقعیت این است که در حوزه اشراق امام بودن یک بزرگی ای را ایجاد می کرد که آدم ناخودآگاه جذب شخصیت آن بزرگوار می شد.
مجری: ما دین بزرگی را به امام مدیونیم و باید حتما این معنویت را به نوعی جبران کنیم.
ما از نظر تاریخی از مشروطه که شروع کنیم سه خواسته تاریخی مردم ایران دارند. یکی استقلال، یکی آزادی و یکی دینداری است. جامعه ما در قاجار به هیچ عنوان جامعه قابل دفاعی نیست. من این را با توجه و مطالعه می گویم به خصوص دوره ناصر الدین شاه جامعه رو به ابتذالی است. اصلا یک جامعه فاسد است. ناصر الدین شاه دو سفر به فرنگ رفته است. بسیاری از کسانی که تاریخ نوشتند گفتند قبل از اینکه او سفر برود ما احترامی در دنیا به خاطر عظمت نام ایران داشتیم ولی او را که دیدند حیثتمان رفت. ما سه آرزو و سه خواسته داریم که یکی از آنها آزادی است. استبداد سلطنت مطلقه به شدت آزار دهنده است. من از همه خواهش می کنم دوره قاجار را به عنوان یک دوره بسیار شدید استبدادی بخوانند و ببینند چه شد که جامعه ایران به انقلاب مشروطه روی آورده است؟
دوم استقلال است. اواخر دوره ناصر الدین شاه و بعد به خصوص در دوره مظفرالدین شاه جامعه ایران تقریبا چیزی به نام استقلال ندارد و تصمیم گیری در سفارت خانه های خارجی انجام می شود. سومین خواسته مردم ایران دینداری، معنویت، خدامحوری و پیوند با آسمان است. متأسفانه حرکت ها و جنبش هایی که از مشروطه به این سو انجام شده تماما یک بعد را دارد دو بعد دیگر را حداقل این است که کم توجه بوده است. مثلا در مشروطه توجه به استبدادستیزی است. اما ما می بینیم بزرگان ما می روند در سفارت انگلیس می نشینند و توجه نمی کنند که چه ضرباتی ممکن است نفی دینداری که ناشی از یک روشن فکری بیمار در جامعه ما است چه عوارضی را در پی بیاورد؟ ناامنی پایان دوره احمد شاه جامعه را به این می کشاند که به سمت امنیت برود. همچنین در نهضت ملی شدن صنعت نفت توجه به استقلال است اما بعد دینداری و معنویت جامعه کمرنگ می شود.
انقلاب اسلامی تلاقی سه خواسته تاریخی ما یعنی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی است. این که امام پرچم آینده و دیروز ما است به خاطر این است که این سه گانه تاریخی ما را هم نمایندگی و هم احیا می کند. یعنی ما در اثر انقلاب اسلامی به دنبال این سه گانه تاریخی هستیم. ما هم استقلال داریم که البته در حد بسیار خوبی است. البته در ابعاد فرهنگی و اقتصادی باید تلاش های بیشتری صورت بگیرد. در بعد آزادی نیز همین طور است. در بعد دینداری، معنویت و خدا محوری نیز همین است. ما تا می گوییم دین به خاطر یک مغالطه تاریخی بلافاصله به ظواهر شرعی می رسیم. اینها قطعا جزو دین هستند. ما به محض اینکه می گوییم دینداری می گوییم حجاب، نماز، روزه، عدم اختلاط حرام بین زن و مرد، اینها قطعا جزو دین است ولی دین فقط اینها نیست. دین حق الناس است. دین ظلم ستیزی است. دین این است که نباید یک نهاد، فرد و یا دسته حق دیگری را بخورد. دین یعنی اینکه همه بتوانند آزادانه صحبت کنند. دین یعنی اینکه نباید در جامعه فقر باشد. دین یعنی باید در جامعه همه بتوانند به راحتی سخن بگویند بدون اینکه ترس از کسی داشته باشند. دین یعنی اینکه همگان باید بتوانند در معیشت خوب و راحت زندگی کنند. این معنویتی است که ما به عنوان یک خواسته تاریخی می خواهیم. اینجا است که امام نقطه تلاقی این سه گانه تاریخی است که سعادت فردای ما را در بر دارد. ما اگر به این سه گانه خودمان برسیم آن وقت است که می توانیم مطمئن باشیم آینده ما از دیروزمان بهتر است.
مجری: چگونه می شود که امام نهضت را از سال 42 شروع می کند تا به 57 می رسد؟ از تاکتیک ها و روش ها بگویید.
عَلَم مبارزه انقلاب اول در مقابل اسرائیل است. یعنی آغازین حرکت های انقلاب اعتراض به اسرائیل است. یعنی اعتراض به ذلتی است که جامعه اسلامی و ایران ستمشاهی دارد به آن تن می دهد. پس اولین مسأله این است که عزت نباید فراموش شود. اصلا یکی از ویژگی های بزرگ استقلال عزت است. کشوری که استقلال ندارد عزت ندارد. هرچیزی که عزت ملی را از بین می برد قطعا در درون اندیشه امام و در درون سعادت ما تعریف نمی شود. البته به این معنا نیست که برای مقابله با ذلت تیر و تفنگ برداریم و به همه بزنیم. ولی معنایش این است که باید بدانیم ملت سعادتمند ملتی است که عزیز باشد. ملت عزیز ملتی است که از روی ترس تصمیم نگیرد. این به این معنا نیست که مصلحت اندیشی نکنیم. اصلا انسان است و مصلحت اندیشی. اما مصالح را باید خودش تشخیص دهد نه اینکه برایش تشخیص دهند. بحث فلسطین و اسرائیل که غده سرطانی است بحث جدی عزت ستیز در جامعه جهانی است.
دومین مسأله کاپتولاسیون است. کاپتولاسیون قصه کمی نیست که امام مقابل آن می ایستند؛ یک نوع فروش عزت ایرانی است. آن اولی عزت اسلامی و این دومی عزت ایرانی است. یعنی پذیرش حقارت است. این یک مسأله بسیار مهم است.
سومین مسأله بحث انجمن های ایالتی و ولایتی است. امام یک جمله خیلی قشنگ دارند. حکومت می گوید آخوندها مرتجع هستند و اجازه رأی به زن ها نمی دهند. امام می گوید جامعه ای که مردهای آن حق رأی ندارند می خواهید به زن ها حق رأی بدهید؟ در خاطرات علم نوشته که کاندیداهای مجلس از قبل تعیین می شدند. علم می گوید منصور فشار آورده بود که اول شود و من او را دوم گذاشتم. یعنی تعیین رتبه هم می شد.
لذا انقلاب از سال 42 آمده که عزت اسلامی یعنی دینداری، عزت ملی یعنی استقلال و آزادی که در کاپتولاسیون هست را فریاد بزند. علت اینکه مورد اقبال مردم هم واقع می شود این است. در تاریخ ما آخوند زیاد بوده؛ مرجع هم زیاد بوده است. چرا مردم عاشق امام شدند؟ به خاطر اینکه امام خواسته ها و سعادت آنها را نمایندگی کرده است. امام خواستگاه طبقاتی خاصی نداشته است؛ یک مدرس حوزه علمیه قم است که البته شاگردانش به او عشق می ورزند. اما امام چون نمایندگی چیزهایی را کرده که مردم احساس کردند اینها سعادت آنها است و حرف دلشان را زده عاشقش شدند. البته در قرآن هم داریم که خداوند محبت آنها را در دل مردم قرار می دهد.
نکته دیگر صداقت است. امام به شدت با مردم خودش صادق است. من فکر می کنم حتی دشمنان امام این قسمت را اذعان دارند. به نظرم اگر این نکته را نپذیرند منصفانه عمل نکردند که امام با مردم صادق بوده است. این پیوند صادقانه مردم و امام بوده که امام را تبدیل به کسی که برای او جان می دادند. امام ضمنا بسیار روح عاطفی دارد. اگر یک پیام عاطفی به امام می رسید امام را تحت تأثیر قرار می داد. رابطه امام و امت یک رابطه به شدت دو سویه ناشی از صداقت و اینکه این حرف دل آنها را بزند است.
انقلاب ما یک انقلاب با ویژگی خاص خودش است و آن اینکه این انقلاب مخصوص به هیچ طبقه ای نیست. انقلاب چین انقلاب دهقانان است، در فرانسه اصلا انقلاب نیست، در انقلاب آمریکا انقلاب برده داری است. حتی انقلاب شوروی انقلاب نیست و قیام ناوی ها است. انقلاب اسلامی ما اصلا انقلاب طبقه خاصی نیست. کشاورز، مردم عادی، کارگر، روحانی و پولدارها همه در این انقلاب هستند. اصناف ایران جزو کسانی هستند که پول انقلاب را می دادند. چون انقلاب اسلامی است و انقلاب طبقه خاصی نیست. انقلابی است که با محوریت یک مرد دینی آن سه گانه تاریخی را دنبال می کند. سه گانه ای که همه احساس می کنند حقشان است.
مجری: امام نسبت به اینکه مردم چه می خواهند اشراف دارند. در این زمینه توضیح بفرمایید.
در این که رابطه امام با مبارزین چگونه است اتفاق مهمی است. امروز شما ببینید اصلا چیزی به اسم اینکه حرف کسی به کسی نرسد وجود ندارد. یعنی شما نمی توانید با ممنوع التصویر کردن و ممنوع السخن کردن و ممنوع الگفتن کسی به کسی ارتباط برقرار نکند. این در حقیقت یک مقداری مسخره کردن خودمان است. امروز روز سخن گفتن است. ولی در آن دوره این طوری نیست. در آن دوره صدا به صدا نمی رسد و حرفی مطرح نمی شود. یک صدای در رادیویی وجود دارد که از نجف پخش می شود که آقای دعایی آن را اداره می کردند. البته بعدها که وارد پاریس شدند دوره کاست است. یعنی پیام ها از گروهی که در مخابرات هستند می آید.
یعنی در آن دوره با همه سختی های ارتباطات که هیچ چیز از قبیل اینترنت و روزنامه نبوده است شما می بینید که پیام امام به مردم می رسد. علتش این است که همه این جامعه بنای ارتباط گیری دارد. خدا رحمت کند مرحوم عسگر اولادی از شریفان نهضت بود. ایشان خاطره ای نقل کرد. می گفت که ما زندان مشهد بودیم یک نفر آمد دیدیم که زندان را جارو می کشد و به من رسید و چیزی گفت. ما به کنار آمدیم. گفت خودم را زندانی کردم تا این پیام را به شما برسانم. این یعنی انقلاب مال خود مردم است.
ارتشبد عباس قره باغی که مورد انتقاد است که چرا شب 22 بهمن اعلامیه بی طرفی ارتش را نوشتی؟ البته در پرانتز بگویم اینکه انقلاب با کسانی رابطه داشته حرف هایی است که هیچ کدام سند درستی ندارد. بنده به عنوان کارشناس این رشته می گویم که هیچ سندی ندارد. قره باغی خاطره ای در مقام دفاع از خودش دارد. می گوید من به لشکر زنجان دستور دادم که به تهران بیاید. لشکر باید 24 ساعت به دروازه های تهران برسد. بعد از 24 ساعت به فرمانده لشکر زنجان تماس گرفتم. گفت ما 2 کیلومتر از شهر بیرون آمده ایم. از وقتی که مردم فهمیدند ما می خواهیم به تهران برویم همه مردم در جاده نشستند. ارتش من امکان حرکت ندارد. من مطمئنم که رهبران انقلاب و شورای انقلاب خبر از این اتفاق نداشتند و مردم خودشان این کار را کردند. این همان پیوند و سه گانه تاریخی است. یعنی وقتی ملت تصمیم بگیرد به نتیجه می رسد. البته نقش دین، اسلام، اهل بیت، تمدن تاریخی ما، پیوندی که تشیع بین مردم و رهبران دینی ایجاد کرده را باید در ذهن داشته باشیم.
مجری: به شهادت عموی بزرگوار شما برسیم. نحوه برخورد امام با شهادت فرزندشان چگونه بود؟
من متولد سال 51 در قم هستم. قمی هستیم و خیلی هم به قمی بودنمان افتخار داریم. سال 52 ابوی ما و والده به نجف می روند و از آنجا یک سفر حج می روند. الآن هم بحث های حج مطرح است. دولت عربستان ذائقه همه مردم ایران را تلخ کرده است.
یکی از محورهای ارتباط امام با مبارزین مرحوم حاج احمد آقا بود و در صحبت هایشان هم دارند که من بودم و دیدم که چه کسانی بودند و چه کسانی نبودند؟ چه کسانی بعد سر سفره نشستند و چه کسانی از اول زجر کشیدند. من در متن مبارزه بودم و می دانم چه کسانی برای انقلاب چوب خوردند و چه کسانی وقتی پلو را آوردند سر سفره آمدند. البته سفره انقلاب متعلق به همه است. همه بنشینند؛ اما جای بقیه را تنگ نکنند.
ایشان در سال 56 به این نکته می رسند که در ایران امکان هیچ فعالیت سیاسی برای او نیست. لذا تصمیم می گیرند که زن و بچه خود را به نجف ببرند. یکم آبان 56 که سالروز به رحمت خدا رفتن مرحوم حاج آقا مصطفی است، یادم است یک روز صبح بیدار شدم خدمتکار امام داشتند من گفتم مادرم کجاست؟ گفت که چیزی نگو عمویت به رحمت خدا رفته است. با اینکه بقیه حوادث نجف زیاد یاد من نیست این حادثه چون برای من شوک آور بود یادم آمد.
این اتفاق سنگینی بود؛ به خصوص اینکه رابطه حاج آقا مصطفی با امام عاشق و معشوق است. این امر در مورد مادرشان هم صادق است. یعنی من می توانم بگویم هیچ رابطه ای مثل رابطه حاج آقا مصطفی با مادرشان نمی شود. نهایتا مشابه می شود. تا لحظه آخر هر وقت اسم حاج آقا مصطفی می آمد خانم امام گریه می کرد و تعبیر ایشان «بچه ام مصطفی» بود. خیلی سنگین بود به خصوص اینکه حاج آقا مصطفی تنها انیس امام در نجف بود. البته فراموش نکنیم که طیف هایی هم در نجف دور امام رفتند و امام را از غربت نجات دادند. اگر همین تعداد محدود نبودند امام خیلی در نجف غربت می کشیدند. حاج آقا مصطفی انیس امام است. بعد آن طور که ما بعدا شنیدیم شیرین، بامزه، با سواد، مجتهد مسلم و با این عظمت شخصیت و ویژگی ها و همه معتقد بودند که می تواند بعد از امام علم را نگه دارد.
این واقعا حادثه عجیبی برای نهضت و امام بود. اما من فکر می کنم صبر امام بر این قصه یکی از نقاط ارزشمند زندگی امام است. حتی بعد شنیدم که امام شب ها بلند می شد و گریه می کرد اما در مرعی و منظر عمومی گریه نمی کردند. حتی وقتی به حرم بعد از این رفته بودند گفتند که یک نفر روضه حضرت علی اکبر را بخواند و با روضه حضرت علی اکبر گریه کردند که در مرعی نباشد. صبر امام یک صبر خیلی جالب است. قصه فوت حاج آقا مصطفی به گونه ای است که حوزه علمیه نجف به احترام امام چندین هفته تعطیل می شود. خیلی افراد می گفتند که دیگر امام نمی تواند زیر بار این مصیبت و این غم کمر راست کند.
مجری: به انقلاب برسیم. سیر تحول و تطور را تشریح بفرمایید که چطور از ایده حکومت دینی به مردم سالاری دینی رسید؟
به نظر من سیری ندارد؛ یکی است. وعده ای که امام از پاریس به مردم داد همین بود که وقتی می آییم حکومت را به رأی و نظر مردم می گذاریم. یک بحث مفصل فقهی وجود دارد که رأی مردم دخالت در مشروعیت و مقبولیت دارد و نظر امام کدام است؟ من نظر خاص خودم را دارم. قطعا حکومت بدون رأی مردم امکان بقا ندارد.
مجری: بعد از پیروزی انقلاب به بحران ها می رسیم. امام چطور بحران ها را مدیریت می کنند؟
ما قضیه ای را به شرطی می توانیم مشابه سازی کنیم که همه شرایطش یکسان باشد. لذا اگر می خواهیم حکمی را از زمانی به زمان دیگر تسری دهیم باید شرایط آنها یکی باشد؛ در غیر این صورت مغالطه است. البته در فقه و اصول هم در مواردی همین را داریم. اولا این نکته را بدانیم که اگر هر مقطع تاریخی را بررسی می کنیم در ظرف و زمان خودش بررسی می کنیم. انقلاب که می شود ما با یک شور وسیع مردمی مواجه هستیم و یک اطمینان خاطر به اینکه هر کاری را می توانند انجام دهند. از طرف دیگر با شیاطین مختلفی که می خواهند بر این موج های احساسات عمومی سوار شوند.
شتاب حوادث از سال 57 یک شتاب حوادث است که شاید از 22 جلد صحیفه امام 3 یا 4 جلد فقط مال سه سال اول می شود در حالی که از سال 42 تا پیروزی انقلاب 2 جلد است.
امام مثل یک تحلیلگر دقیق سیاسی یا یک ناظر دقیق سیاسی بوده حوادث دوران خودش را رصد کرده است. امام ارتباط وسیعی با مرحوم کاشانی در ملی شدن صنعت نفت دارد، امام یکی از نزدیکان سیاسی آقای بروجردی است و در دوره آقای بروجردی یکی از مدرسین بزرگ است؛ تا جایی که نقل کردند مرحوم بروجردی گفته تنها کسی که به او امید است که آینده اسلام و ایران را بتواند اداره کند این سید است. لذا امام تمام جریانات سیاسی را خوب می شناخته و تمام فراز و فرودها را می دانسته است. در حدفاصل آبان 56 تا بهمن 57 شتاب حوادث بسیار زیاد است ولی فرمان از دست امام در نمی رود.
من معتقدم امام به سبب اینکه در آغازین روزهای زندگی در حوادث سیاسی بوده و می دانید که از طرف آقای بروجردی دو ملاقات با شاه داشته است. این موارد مختلف که وجود داشته را شناخت کافی داشته و مشابهات حوادث و گروه ها را می دانسته است. همچنین قدرت و نفوذ کلام روحانیت را می دانسته است. لذا وقتی وارد مسیر انقلاب می شود به خصوص تا پیروزی انقلاب تمام کوچکترین حرکات حرکاتی بسیار دقیق و حساب شده است. بعد که وارد انقلاب می شویم باز همین گونه است. علتش این است که امام پیرمردی نیست که از آن طرف ابرها آمده باشد و بخواهد این طرف ابرها را مدیریت کند. امام در همین جامعه زندگی کرده است.
مجری: امام ابزار نداشتند. ولی می توانند کشور را مدیریت کنند.
مردم را داشت. تعبیری یکی از جامعه شناسان راجع به بحث های کردستان دارد خیلی تعبیر قشنگی است. من اولا بگویم نسبت به مردم کرد خیلی ارادت ویژه ای دارم. دوره جنگ مقطعی در منطقه مریوان بودم. بسیار هم از لطف و صفایی که کردهای کشور دارند بسیار به آنها علاقه دارم. لذا بحثم نسبت به جریان جدایی طلب است. جریان جدایی طلبی که مطرح شد تلقی آنها این بود که ضعف حکومت داخلی زمینه جدایی است. غافل بودند از اینکه انقلاب یک توانمندی قوی در همگرایی دارد. ضعف حکومت داخلی اگر همراه با انقلاب باشد به یک همگرایی و مرکزگرایی می کشد و دیگر ارتش، ارتش 20 میلیونی است. کودتای نوژه را مادر افسری لو می دهد که قرار است فردا بمباران کند.
جامعه شناسان تعبیری با عنوان کنترل رسمی و کنترل غیر رسمی دارند. کنترل رسمی متعلق به جایی است که نهادهای شکل یافته باشد. اما وقتی که خود جامعه حرکت می کند کنترل غیر رسمی دارد. این قوی ترین نوع کنترل است و نمی گذارد بزه و ناهنجاری اتفاق بیافتد.
مجری: تعریف انقلابی بودن و انقلابی ماندن چیست؟ امام چه نگاهی به این موضوعات دارند؟
واقعیت این است که امنیت کشور یک نعمت بسیار مهم است. امنیت به شدت یک امر ارزشمند و مثل همه نعمت ها وقتی موجود است مغفول است. ما خیلی باید قدر این امنیت را بدانیم. البته امنیت دو گونه قابل تحصیل است. یکی امنیت صدامی است. یعنی از باب اینکه هیچ کس هیچ چیزی نگوید که امن باشد. الحمدلله کشور ما این طور نیست. امنیتی است که به راحتی در آن انتخابات برگزار می شود و روابط اجتماعی در آن برقرار است. البته می تواند خیلی بهتر از این باشد ولی به هر صورت اصلا یک رابطه منفی و یک امنیت منفی بر کشور حاکم نیست. این نعمتی است که هم باید قدرش را بدانیم و هم مراقب باشیم که این نعمت خدای ناکرده از بین نرود.
البته امنیت در یک کشور تابعی از رفتار کلیه حاکمیت یعنی از مرزبان تا اطلاعات، سپاه، ارتش و به خصوص اطلاعاتی مجموعه کشور که همه در این مسأله دخیل هستند. واقعا مردم ایران خشن نیستند. این یک نعمت است. واقعا خشونت در ذات مردم ایران نیست. خودمان خود کنترلی داریم و این خیلی نعمت بزرگی است؛ یکی از الطاف الهی است.
من فکر می کنم انقلابی یعنی کسی که نسبت به ارزش هایی که انقلاب ما داشته خودش را مقید می داند و حاضر است برای این ارزش ها هزینه دهد؛ ولو این هزینه شخصی باشد. در غیر این صورت فرض کنید در انقلاب ماتریالیستی بودن که ارزش ندارد. انقلاب ما ارزش هایی دارد. انقلابی یعنی نسبت به ارزش های انقلابی مقید بودن و اینکه شخص گرا نباشیم. مشکل این است که تا وقتی من سر کار هستم خوب است؛ وقتی من را کنار گذاشتند بد می شود. این گونه نباشد. ما نسبت به ارزش های انقلاب پایبند باشیم و حاضر باشیم که هزینه بدهیم می شود انقلابی بودن. ارزش های انقلاب همان سه گانه و مواردی که می توان در کنار آن به عنوان ارزش های زیر دستی مطرح کنیم است.
مجری: یکی از موضوعات انقلابی بودن سیاست خارجی است. قاطعیت امام در شعار نه شرقی، نه غربی از کجا نشأت می گیرد؟
مرحوم مدرس تعبیری تحت عنوان موازنه منفی دارد. آن وقت ها معروف بوده که اگر امتیازی به روس می دهیم باید یک امتیاز هم به انگلیس بدهیم که با هم یکی شوند. اما موازنه منفی یعنی نه چیزی به روس ها می دهیم و نه چیزی به انگلیس ها می دهیم. به خصوص بعد از جنگ جهانی دوم که آمریکا وارد عرصه سیاسی می شود و انگلیس ها به خاطر ضعفی که از جنگ جهانی به وجود می آید بلوک شرق و غرب تغییر می کند. شعار نه شرقی نه غربی همان موازنه منفی، اما در گفتمان نوع خودش است و به یکی از ارکان سه گانه تاریخی که اشاره کردم بر می گردد. به این معنا که نه به خاطر ترس، با هیچ کشوری نه شرق، نه غرب، نه ضعیف، نه قوی، امام می فرمایند که نه ظلم می کنیم و نه زیر بار ظلم می رویم.
مثلا نمونه بارز روزی است که شوروی به افغانستان حمله می کند. سفیر شوروی پیش امام می رود. امام می گوید که برای ما هیچ فرقی ندارد؛ مقابل حمله شما می ایستیم. شاید هزینه داشته باشد ولی هزینه عزت و استقلال است.
مجری: موضع امام در برابر آمریکا خیلی محکم است و اعلام می کند که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. این روحیه هم ریشه در همان مسأله دارد؟
اینکه آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند در حقیقت بیان دیگری است از اینکه هیچ کس در مقابل ما هیچ غلطی نمی تواند بکند؛ آمریکا وقتی نتواند به طریق اولی بقیه هم نمی توانند. به این معنا که ما نباید از ترس تصمیم بگیریم. ما مصالح خودمان را باید ببینیم. باید در چارچوب منافع ملی خودمان تصمیم بگیریم. نه آمریکا، نه شوروی، نه انگلیس و نه هیچ کشور دیگری نباید برای ما با خط و نشان کشیدن تعیین تکلیف کند. طبیعتا وقتی نماد استکبار آمریکا است در رابطه با آمریکا بیشتر از بقیه این جمله مصداق دارد.
مجری: امام تسخیر لانه جاسوسی را انقلاب دوم می دانند. این تعبیر به چه دلیل است؟
این هم به همان جهت است. مقطع زمانی لانه جاسوسی را فراموش نکنید. 57 تا 32 بیست و پنج سال است؛ یعنی از فوت امام تا الأن کمتر است. یعنی مردم یادشان نرفته که 32 چه اتفاقی افتاده است؟ آن نسل زنده و تأثیرگذار است. برای کسانی که از یک سوراخی مثل سفارت آمریکا در عملیات معروفی که به فروپاشی دولت ملی می انجامد یعنی کودتای 28 مرداد و برگرداندن شاه را دیدند ترس آور است که این اتفاق دوباره رخ دهد. یعنی برای همه انقلابیونی که آن روز حضور دارند یک اتفاق اصلا غیر قابل پیش بینی نیست. اگر 10 یا 15 سال پیش اتفاقی افتاده باشد و زمینه های آن ایجاد شود حساسیت شما نسبت به آن خیلی بیشتر است تا کسی که برای اولین بار می خواهد بیاید. پس پیدایش داستان لانه جاسوسی و انقلاب دوم در نطفه یک حساسیت منطقی نسبت به اتفاقی است که 25 سال پیش از آن افتاده و جامعه نسبت به آن اتفاق حساسیت دارد.
مجری: در ادبیات امام بارها حمایت از مستضعفین و مبارزه با مستکبران و به ویژه رژیم صهیونیستی تأکید داشت. به نظر شما اگر امام امروز بود چه پاسخی به مقامات آمریکا می دادند؟
فکر می کنم ما همان مسیری که به عنوان عزت خودمان داریم را داریم. امروز هم در بحث مبارزه با صهیونیست ها به عنوان غده چرکینی که در سرزمین های اسلامی پدید آمده، هیچ کسی در ایران شبهه ندارد. ولی واقعیت این است که پیدایش سیستم فاجعه آمیزی به نام داعش و مشغول شدن جامعه اسلامی به خودش اساسا ذهنیت جامعه اسلامی را نسبت به مسأله فلسطین کمرنگ کرده است. من فکر می کنم برای اسرائیلی ها که یک کشور نیستند و یک نظام خبیث بی منطقی که بر نامشروعیت سیاسی بنیانگذاری شده، بهترین دوره همین الآن است. مسلمانان به خودشان مشغولند و طوری گرفتار هم شدند که فراموش کردند عنصری به نام اسرائیل وجود دارد.
مجری: نقش آمریکا این وسط چیست؟
در اینکه آمریکا از این مسأله سهم می برد تردیدی نیست. ولی این حماقت مجموعه جریانات تکفیری است که به این صحنه ها می آیند. بیشترین نفع را از این قضیه اسرائیلی ها بردند. یعنی الآن فاجعه ای که در سوریه، عراق، لبنان و کشورهای دیگر وجود دارد، مسلمانان را بدجور به خودشان گرفتار کردند. من فکر می کنم سال های بعد تاریخ نگاران از این دوره تاریخی به دوره خوبی از رفتار مسلمانان یاد نمی کنند و ما در آینده باید خیلی تلاش کنیم که این مقطع تاریخی را از جوهره تمدن اسلامی پا کنیم.
افتخار ما این است که مکتب اهل بیت درگیر این مدل خشونت های کور نبوده است. انقلاب اسلامی ما اصلا افراطی و متحجر نبوده است. امام اجازه یک ترور به صورت یک ترور کور نداده است. حتی وقتی مبارزان رفتند منصور را ترور کنند امام اجازه نداده است.امام می گفتند که من با ترور و این کارها در نهضت موافق نیستم. پیروزی نهضت با مردم است. اگر مردم آمدند مانند سیلابی است که همه را می شویند و کنار می گذارند. رهبر معظم انقلاب نیز می گویند وقت موج جمعیت می آید رذائل اخلاقی جامعه را می شورد و می برد ولی ما باید برای پیشرفت تفکر و اندیشه خودمان به این نکته مهم اتکا کنیم که رمز پیروزی امام اتکای به مردم است. اتکای به حرکت هایی است که همه مردم در آن دخیل هستند. هر وقت مردم هستند پیروزی حاصل می شود.
در مبارزه یکی از نمادهای بزرگ انقلاب اسلامی این است که در هیچ انقلابی شباهت ندارد این است که مردم بر سر تفنگ گل می گذارند. اگر می خواهیم مسیر انقلاب ادامه پیدا کند. آن سه گانه تاریخی یعنی استقلال، آزادی و اسلام و جمهوریت اسلامی را فراموش نکنیم. اگر می خواهیم این سه گانه تاریخی همیشگی بماند نقش مردم را فراموش نکنیم. مردم اگر در مسیری طوفان زا شرکت کردند و چیزی را خواستند حتما دست خداوند نیز کمک می کند. این را ما از امام یاد گرفتیم و بعد از او خلف امام گفتند و برای همیشه تاریخ انقلاب ما هم باید در ذهنیت ما بماند که نمی توانیم هیچ تفکری را اگر مردم نمی خواهند حاکم کنیم؛ نه حقش را داریم و نه امکانش را داریم. با مردم می توانیم به اعلی علیین جامعه برسیم؛ دست خداوند هم کمک می کند. حضرت صاحب هم کمک می کند. مملکت ما واقعا صاحب دارد.
مجری: امروز نیز مقام معظم رهبری همان اصول را پی می گیرند. مقام معظم رهبری از خطر تحریف امام نام بردند. چه جریانی و با چه اهدافی این کار را انجام می دهند؟
تحریف گاهی خود خواسته و گاهی ناخواسته است. تحریف های خود خواسته هم خیلی زود لو می رود و هم الآن که نسل اول یاران و شاگردان امام هستند می توانند آن را به راحتی بیان کنند. اما خطری که به نظر من عمیق تر است، تحریف ناخواسته است. تحریف ناخواسته به معنای نگاه کاریکاتوری کردن است. نگاه کاریکاتوری کردن به این معناست که شما یک بعدی را از آن اندازه ای که دارد بزرگ تر ببرید. کاریکاتور شما کاریکاتور شماست؛ کاریکاتور من نیست. ولی چرا کاریکاتور است؟ به خاطر اینکه بینی که باید یک چهارم صورت باشد یک دوم آن می شود. آن جایی تحریف خطرناک است که شما یک بعد را پررنگ تر از ابعاد دیگر کنید؛ به یک بعد توجه بیشتر کنید.
مثلا در صحبت های خودمان اگر ما مردم مردم گفتیم و یادمان برود که یک بعد دیگر نیز در انقلاب ما وجود دارد و نقش دین و ارزش های دینی است یک تحریف است. هرآنچه من گفتم از امام گفتم ولی باید همه چیز را بگویم؛ باید همه ابعاد را بگویم. اگر یک بعد را گفتم و بعد دیگر را نگفتم یعنی به استقلال توجه کردم و به آزادی توجه نکردم سرآغاز یک تحریف ناخواسته است. این تحریفی است که مقابله با آن بسیار سخت است. اگر من صریحا گفتم که امام نگفته ما چیزی به نام مردم و یا ولایت فقیه داریم بلافاصله جمله های امام را جلوی من می گذارید. ولی اگر این را که دو بال اندیشه دینی است یک را تقویت و دیگری را تضعیف کردم درست نیست. باید وقتی بیان می کنیم هر چیز را به اندازه و در ظرف و ظرفیت خودش ببینیم. مشکل امروز جامعه ما تحریف از این سنخ است. دشمن و دوست هم همین کار را می کنند.
مجری: فقط یک کلام و نظر شما: زعامت مقام معظم رهبری
ایشان خلف شایسته امام است و ما هم بسیار افتخار می کنیم که بعد از امام جامعه ما خالی نماند و خداوند لطف کرد و رهبری را در جایگاه خودش قرار دهد. امیدواریم که سایه ایشان بر سر همه ما و جامعه ما مستدام باشد و سال های سال خداوند این نعمت را از جامعه ما دریغ نکند.
من از شما و دوستان پشت صحنه تشکر می کنم. امروز صبح توفیقی بود در حرم امام میزبان مسئولین جدید صدا و سیما بودم. ان شاء الله آقای علی عسکری به دستور العمل هایی که مقام معظم رهبری برای صدا و سیما صادر کردند عمل کنند و شاهد صدا و سیمای بازتر و بهتری باشیم.