اصغر فرهادی با اشاره به کسب دو جایزه از جشنواره فیلم کن گفت: هیجان جایزه برای من عادی شده است اما فرقی که این جایزه با جایزههای قبلی دارد؛ این است که یک اتفاق بزرگتر رخ میدهد و آن خوشحالی مردم و مخاطبان در ایران است.
وی ادامه داد: خوشحالم که هر جایزهای که گرفتم باعث شد مردم خوشحال شوند و احساس نکنند این جایزه فقط برای فیلمساز است بلکه آنها فکر میکنند که جایزه مال خودشان است و انگار من به نمایندگی از آنها جایزه را گرفتم تا به خودشان بدهم.
کارگردان فیلم فروشنده ادامه داد: من آنقدر مهر و محبت از مردم دیدم که غیرقابل باور است و اینکه این جایزهها میتواند این ثروت عاطفی بسیار را برای من بهدست بیاورد، برایم بسیار ارزشمند است.
فرهادی ادامه داد: هر فیلمی دو کار با تماشاگر میکند یا وی را اندوهگین میکند یا شاد و خوشحال؛ گاهی این اندوه و شادی در سطح میماند و بعد از مدتی از بین میرود اما اگر این اندوه تبدیل به اندیشه شود بسیار خوب است و اتفاقی است که من از سینما انتظار دارم.
وی ادامه داد: در فیلمهای من گرچه در ظاهر آدمها ناتوان در حل کردن مشکلات هستند اما تماشاگری که این فیلم را میبیند و اندوهگین میشود، بعد میرود و فکر میکند برای حل کردن این مشکلات و شروع به سؤال کردن از خودش میکند و میتواند بعداً خودش را از موقعیتهایی همچون موقیعت فیلم نجات دهد.
وی با اشاره به نوع شخصیتی که در فیلم فروشنده به آن پرداخته و خشونتی که نشان داده میشود، گفت: در فیلم فروشنده مسیری را میبینیم که یک آدم از یک انسان مهربان با محیط؛ به یک انسانی که به حریم دیگران تجاوز میکند و خشونت نشان می دهد؛ طی میکند. حال اگر یک آدمی را در فیلم میگذاشتیم که اگر خشونتی نشان میداد؛ ما شگفت زده نمیشدیم؛ نتیجهای نداشت بلکه زمانی اهمیت دارد که یک آدمی که اساساً دور از انتظار است که رفتار خشنی داشته باشد، در انتها رفتار خشونتآمیز نشان میدهد.
فرهادی با اشاره به اینکه خشونت فقط خشونت فیزیکی نیست، افزود: گاهی ما با حرفهایمان خشونت را شروع میکنیم. گاهی خشونت از سر عصبانیت و زودگذر است و طبیعی است و همه آدمها عصبانی میشوند اما خشونتی که ما درباره آن حرف میزنیم و در فیلم فروشنده نشان میدهیم؛ این است که ما در انجام خشونت کم کم دنبال دلایل قابل قبول بگردیم و بعد به این دلایل ایمان بیاوریم و آنگاه خشونت را انجام بدهیم و در عین آرامش، به دلیل باوری که به خشونت داریم؛ آن را انجام میدهیم و فاجعه ایجاد میکنیم.
کارگردان فروشنده با تاکید بر اینکه در زمان نگارش اولیه فیلمنامه با ناخوداگاه خود فیلمنامه را مینویسد، گفت: من وقتی شروع میکنم یک قصهای را نوشتن ابتدا ناخودآگاه من این قصه را مینویسد و بعد که ساختار اولیه درآمد؛ آگاهانه روی آن کار میکنم.
وی ادامه داد: وقتی که میخواهم درباره رابطه آدمها کار کنم بیشتر بخش اخلاق پررنگتر میشود و برای خود من این مسئله خیلی دغدغه است که از نظر اخلاقی چه رفتاری میکنیم و چه چیزی خوب و چه چیزی بد است.
وی ادامه داد: اگر ما دلایل آدمها را برای کاری که میکنند؛ بشنویم؛ جور دیگری به دنیا نگاه میکنیم و دیگر بین آدمها خط کشی نمیکنیم و دیگر گروهی را همیشه مقصر و ظالم و گناهکار و گروهی را کاملاً بی نقص و مظلوم نمیدانیم.
فرهادی در پاسخ به این سؤال که چرا شخصیتهای فیلمهایش رستگار نمیشوند، گفت: دو نگاه به مسئله رستگاری در فیلم وجود دارد. یک نگاه این است که چرا شخصیتهای فیلم رستگار نمیشوند و بهتر است در پایان فیلم قهرمان خودش را از مشکلات رها کند؛ این نگاه خوبی است و میتوان با این نگاه فیلمهای خوبی که قهرمان دارد؛ ساخت ولی یک وقت فیلمی میسازیم که تماشاگر وقتی نگاه میکند بعد از تماشای فیلم میرود و درباره موضوع فیلم فکر میکند تا خودش را تغییر دهد و خودش را رستگار کند، من از بین این دو نگاه به نگاه دوم معتقدم.