کارشناسان علم روانشناسی معتقدند کمترین فایدهای که واقعبینی دارد رسیدن
به حقیقت زندگی و یافتن مسیر حقیقی آن است. حال اگر این تعریف را در سایر
حوزههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نیز به کار ببریم در واقع به حقیقت معضل
و مشکل به درستی پی خواهیم برد. اما متاسفانه آنچه طی چند دهه گذشته از آن
ضربه خوردیم عدم شناخت واقعی از وضعیت موجود بوده است.
این امر معمولاً با
فرافکنی نیز همراه بوده است. در خصوص موضوع مدیریت کرونا و عدم واردات
واکسن در موعد مقرر که البته هنوز ابعاد موضوع واضح نشده، علاوه بر عدم
واقع بینی، شاهد تعارض منافع با واقعیت نیز بوده ایم. با این همه اما گاهی
برخی نظرهای کارشناسی یا حتی اظهارنظرهای مسئولان نیز موید این عدم واقع
بینی است.
ویدئویی در شبکههای اجتماعی منتشر شده درخصوص اظهارنظر یکی از
افراد معرفی شده برای تصدی پست وزارت که در آن گفته شده کرهایها دربهای
پارکینگ خود را کوچک میگیرند تا خودروی آمریکایی از آن وارد نشود در نتیجه
خودروسازی این کشور پیشرفت کرده است.
فارغ از درستی یا غلطی چنین
اظهارنظری به واقع چنین دیدگاههای سطحی از یک کارشناس که قرار است وزیر
شود جای تعجب دارد. این مسئله البته در سایر اظهارنظرها هم به نحو دیگر
دیده شده است. برای نمونه گاه در توجیه گران کردن کالایی آن را با قیمت
بینالمللی مقایسه میکنند؛ فارغ از اینکه برای این مقایسه لازم است سایر
جنبهها مانند متوسط درآمد افراد و... بررسی شود. این عدم واقع بینی گاه
سبب میشود تا در بسیاری از مواقع در حل مساله دچار بحران شویم. چرا که
تحلیل یک سویه کمکی به حل مشکلات نمیکند.
از
سوی دیگر اما تماسهایی از سوی دفتر ابراهیم رئیسی در قدم نخست به فعالان
سیاسی-اقتصادی با تفکرهای متکثر، نوید آغاز واقع بینی بیشتر از سوی دولت
جدید را میداد. هرچند هنوز نمیتوان درخصوص عملکرد این دولت قضاوت کرد اما
به واقع انتخاب برخی از وزرا تا اینجای کار این نوید را کمرنگ کرده است.
از سوی دیگر حضور رئیس جمهوری برای بازدید از داروخانهها اگرچه فی نفسه
اقدام دلگرم کنندهای برای مردم بود اما پاسخ به مردم مبنی بر اینکه الان
دیدم و دارو موجود بود، نشان از همان نگاه تکراری دارد که با بازدید از یک
داروخانه آن هم به طور اجمالی چندان نمیتوان شرایط را تحلیل کرد.
به بیان
دیگر در وهله نخست باید به پذیرش مشکل رسیده و بعد برای حل آن چارهاندیشی
کرد. شاید این رویکرد پذیرش مشکل، اعتمادسازی بیشتری را در مردم ایجاد کند
تا اینکه از اساس وجود معضل را انکار کرد. کاری که در برخی دولتمردان قبلی و
قبلتر از آن نیز رایج بود و نتایج خوبی به بار نیاورد.
به
نظر میرسد حلقه گمشده و اصلی مشکلات امروز کشور به عدم واقعبینی و یا
نگاه از زوایای متعدد به مسائل است. در این وضعیت است که صورت مسئله گاه
اشتباه طرح می شود و گاه انکار میشود مانند زمانی که کرونا آمده بود و
رسانه ملی به کل وجود آن را نادیده میگرفت. در این وضعیت برای حل بحران
زمان و هزینه زیادی صرف خواهد شد کمااینکه برای حل بحران کرونا نیز چنین
شد.