کد خبر: ۲۹۷۱۱
تاریخ انتشار: ۰۹ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۰

سر نخواستن اصلاح‌ طلبان دعواست

احمد غلامی

آنچه کار را برای اصلاح‌طلبان در دو دهه اخیر دشوار کرده است، رو ‌شدن دست آنان درمواجهه آگاهانه با روش‌های غیردموکراتیک بخشی از طیف‌های سیاسی ایران است؛ طیفی که بر شیوه و عملکرد سیاسی‌اش اصرار و پافشاری دارد. بعد از دوم خرداد 76 و با قدرت‌گرفتن اصلاح‌طلبان این امید به وجود آمد که جریان‌ها‌ی سیاسی تندرو آرام‌آرام دچار فرسایش و در دل مردم هضم خواهند شد و اثرگذاری‌شان از بین می‌رود؛ اما چنین اتفاقی رخ نداد.

این جریان با آگاهی از عملکرد و نیت دولت سازندگی و اصلاحات به وضعیت انقباضی روی آورد و سخت‌تر از گذشته شد. اصلاح‌طلبان وقتی با عدم پذیرش شیوه‌های دموکراتیک از سوی این گروه‌های سیاسی روبه‌رو شدند، با دو استراتژی وارد عمل شدند؛ یکی برچیدن این جناح به وسیله اهرم‌ها و ابزارهای سیاسی و دیگری خنثی‌سازی آنان.

اصلاح‌طلبان در هر دو مورد ناموفق بودند؛ چرا‌که برچیدن این جناح‌های سیاسی نیاز به حرکتی ضربتی داشت که به دور از سیاست‌ها و شعارهایی بود که آنان تا آن زمان سر داده بودند و خنثی‌سازی کاری دشوارتر بود؛ چون این طیف سیاسی نزدیک به نهادهای رسمی بودند. شاید استراتژی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در مواجهه با این جریان سیاسی سنجیده‌تر از دیگران بود. آیت‌الله سعی داشت با جلب مشارکت آنان در قواعد بازی اقتصادی و سیاسی دولت، این جناح را در دل خود مستحیل سازد. سیاست و شیوه‌ای مانند «بوم‌سامانه» در طبیعت.

بوم‌سامانه چیزی شبیه دریاچه‌ای است که با خاک و سنگ‌های قوام‌یافته و با گیاهان و ماهی‌ها و موجودات متفاوت دیگر شکل گرفته است. اگر در این دریاچه تعدادی از ماهی‌های نوع دیگر رها شوند، برخی از آنان توسط ماهی‌های دیگر بلعیده شده و برخی با سازگاری در محیط و صیانت از خود رشد و تولیدمثل کرده و به‌تدریج جریان غالب دریاچه خواهند شد. آیت‌الله سعی کرد با چهره‌های تکنوکرات و ‌‌روش بوم‌سامانه سیاسی آنان را دچار دگرگونی کند؛ اما استراتژی فرسایشی هاشمی‌رفسنجانی تبعات ناخواسته‌اش بیش از تبعات خواسته‌اش بود. این جریان سیاسی که تا چندی پیش از آن صرفا چشم به دست نهادهای رسمی داشت، پایش به منافع دولتی نیز باز شد و سودای دولت‌داری پیدا کرد.

دست بر قضا دولت هاشمی از همین جریان سیاسی بسیار آسیب دید و در خرداد 84 در برابر آن شکست خورد؛ اما اصلاح‌طلبان سرنوشت تلخ‌تری داشتند. آنان که استراتژی برچیدن را دنبال می‌کردند، توسط فشار همین طیف‌های سیاسی متهم به ارتباط با بیگانه شدند و در حین ناباوری پایشان به زندان و بازجویی‌هایی باز شد که انتظارش را نداشتند. آنان که درصدد خنثی‌سازی بودند، اعتماد این جریان سیاسی را از دست دادند و این جریان در دل جریان بزرگ‌تری به نام جریان اصولگرایی سنگر گرفت. اصلاح‌طلبان خنثی‌ساز، هنوز در پی ادامه شیوه‌های مماشات و جنگ و گریز با این جریان‌های سیاسی‌اند. 

امروز برخی از یاران هاشمی‌رفسنجانی با تغییر شکل در استراتژی فرسایشی این‌بار شیوه نزدیکی به اصولگرایان و طیف متکثر آن، وارد مرحله ادغام شده‌اند؛ راهی که همچنان ادامه دارد و بعید است از آن چیزی عاید اصلاح‌طلبان شود؛ مگر تأخیر در خروج از قدرت؛ اما اصولگرایان به‌ویژه این جریان تندرو درون آن بیش از سامانه سیاسی خود مدیون اپوزیسیون خارج از ایران است؛ چراکه جریانی که به اصلاح‌طلبان بیشترین لطمه را زده است، همان اپوزیسیون خارج از کشور است که می‌داند تنها جناح سیاسی که پایگاه مردمی دارد، اصلاح‌طلبان‌اند.

اینک گویا تمام طیف‌های اپوزیسیون برای زدن اصلاح‌طلبان جایزه گذاشته‌اند و بدون هیچ تفکیکی در میان این چهره‌های سیاسی آنان را به یک چشم می‌بینند؛ چراکه اگر جریانی بتواند با شیوه‌های دموکراتیک حیات سیاسی انقلاب را تضمین کند، همین اصلاح‌طلبان هستند. لفظ استمرارطلب بی‌دلیل بر این گروه سیاسی اطلاق نشده است. این لفظ در معنای غیرکنایی‌اش اتفاقا به اصلاح‌طلبان بسیار نزدیک است. آنان بیش از گذشته بر استمرار اصلاحات تأکید دارند.

البته ناگفته پیداست که پاشنه‌آشیل اصلاح‌طلبان چهره‌هایی‌اند که صرفا برای حفظ ثروت و قدرت در پی استمرار اصلاحات هستند و بدنامی‌ آنان بیش‌از‌پیش با درشت‌نمایی این چهره‌ها در نزد مردم باورپذیر می‌شود. وقت آن رسیده که اصلاح‌طلبان حتی به قیمت شکست در انتخابات راه خود را از این دست اصلاح‌طلبان جدا کنند. هر اتحادی الزاما سازنده نیست؛ به‌ویژه اتحادی که بر مبنای اصولی مشترک شکل نگرفته باشد. تا زمانی که این مرزها روشن و شفاف نباشد، بسیاری باز به اصلاح‌طلبان، به حق یا ناحق حمله خواهند کرد.

بگذریم ازحملات برخی از چهره‌های تندرو که در گذشته با حمایت جریان راست سنتی در حوزه هنری تبلیغات اسلامی فیلم‌های ایدئولوژیک می‌ساختند. بی‌تردید این یادآوری گذشته سرزنش به تغییری نیست که در این افراد، رخ داده است. صرفا تأکید بر این نکته است که بدون استدلالی محکم نباید اصلاح‌طلبان را در کنار سلطنت‌طلبان ‌نشاند؛ آن‌هم بدون در‌نظر‌گرفتن اینکه بسیاری از این چهره‌ها بیشتر از آنها در زندان‌های پهلوی دوم، مورد آزار و شکنجه قرار گرفته‌اند. اینک اصلاح‌طلبان کار سختی پیش‌رو دارند. در داخل و خارج سر نخواستن آنها دعواست و تنها راه باقی‌مانده آنان برگشتن به سوی مردم است. مردمی که هنوز که هنوز است دل در گرو حقیقت دارند.

*برای نوشتن این یادداشت از کتاب گذرراه‌های بدیل سوسیالیستی، اریک اولین رایت ترجمه کمال اطهاری نشر گام نو استفاده شده است.


منبع: شرق
خبرهای مرتبط
نظرات بینندگان