کد خبر: ۲۵۷۴۰
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۳

متهم: قبل از ازدواج آن دختر با او ارتباط داشتم، بعد از ازدواج هم ادامه داشت

۲۷‌مهرماه امسال به مأموران پلیس پایتخت خبر رسید، مردی در خانه‌اش حوالی خیابان شهید نامجو به طرز مرموزی به قتل رسیده‌است. بررسی‌های مأموران نشان داد مقتول در خانه‌اش زمانی که خواب بوده به قتل رسیده‌است.

۲۷‌مهرماه امسال به مأموران پلیس پایتخت خبر رسید، مردی در خانه‌اش حوالی خیابان شهید نامجو به طرز مرموزی به قتل رسیده‌است. بررسی‌های مأموران نشان داد مقتول در خانه‌اش زمانی که خواب بوده به قتل رسیده‌است.

ایران در ادامه نوشت: همسرش در تحقیقات مدعی شد که زمان حادثه بیرون بوده، اما بررسی‌های فنی حکایت از آن داشت که همسرش در مرگ او دست داشته است؛ بنابراین وی بازداشت شد و در بازجویی‌ها به قتل شوهرش با همدستی پسر مورد علاقه‌اش به نام فریبرز اعتراف کرد. پس از این مأموران فریبرز را دستگیر کردند. متهم در بازجویی‌ها به جرم خود اقرار کرد. تحقیقات از دو متهم ادامه دارد.

گفتگو با قاتل

مقتول را می‌شناختی؟

بله، او و همسرش همشهری من هستند.

چه شد که با زن شوهر دار ارتباط برقرارکردی؟

زمانی که با او دوست شدم شوهر نداشت. قرار بود با هم ازدواج کنیم، اما وقتی شوهر کرد اشتباه کردم و ارتباطم را قطع نکردم.

این ارتباط از کجا شروع شد؟

چهارسال قبل او برای دیدن بستگانش از تهران به شهرمان آمده ‌بود که او را همراه یکی از بستگانم به نام سهیلا داخل خیابان دیدم و عاشق او شدم. من شماره تلفن همراهم را از طریق سهیلا به او رساندم و ارتباط ما آغاز شد. ما قصد داشتیم که با هم ازدواج کنیم، اما موفق نشدیم و او عروس شد و به همین خاطر ارتباط ما قطع شد.

شما که می‌دانستید او شوهر دارد چرا دوباره با او ارتباط برقرار کردی؟

ما ارتباطمان قطع شده بود تا اینکه چهارماه قبل به من پیام داد که شوهرش به او خیانت کرده و از زندگی با او خسته شده‌است. گفتم اگر از شوهرش طلاق بگیرد با او ازدواج می‌کنم. بعد از این دوباره ارتباط ما شروع شد و من چند باری در نبود شوهرش به خانه‌شان رفتم.

چه شد که تصمیم به قتل گرفتی؟

من فریب همسر او را خوردم. البته نقشه قتل او را دو نفری طراحی کردیم.

همسرش مدعی است که او قصد قتل نداشته‌است، اما شما اصرار به قتل داشته‌اید.

دروغ می‌گوید.

چرا؟

او گفت شوهرش حاضر نیست او را طلاق دهد و تنها راه این است که او را از سر راه برداریم و بعد با هم ازدواج کنیم که من قبول کردم. البته او خودش یک‌بار با دارو شوهرش را مسموم کرده‌بود، اما فوت نکرد و چند باری هم نقشه‌های دیگری مثل تصادف ساختگی یا قتل در داخل خیابان طراحی کردیم که موفق نشدیم.

درباره روز حادثه توضیح بده.

طبق نقشه من چاقویی خریدم و شب قبل از حادثه در پشت بام آن‌ها مخفی شدم و روز حادثه هم به من تلفن زد که شوهرش خواب است و من هم از پشت بام به داخل خانه‌شان آمدم و او را در خواب به قتل رساندم.

حرف آخر.

شیطان فریبم داد و الان پشیمان هستم.

خبرهای مرتبط
نظرات بینندگان