سالهاست مفاهیم کلی تبدیل به پاردایم غالب در ادبیات سیاسی کشور شده است. مفاهیمی مانند خدمتگذاری، عدالت، شکوفایی اقتصادی و... همواره به صورت شعارگونه در گفتار مسئولان جاری بوده است. روز گذشته نیز محمد باقر قالیباف رئیس مجلس با بیان اینکه مسئولان چه مدیر اجرایی و چه نماینده مجلس، نباید بر طبل اختلاف بی حاصل بکوبند گفت: باید از این لحظه «روزه کار و تلاش» بگیریم و هر آنچه جز کار برای تقویت معیشت مردم است به دیوار بکوبیم. این اظهار نظر البته در ادامه همان رویه و گفتمان غالب بیان شده است. این در حالی است که جامعه ایران این روزها برای این کلی گویی ها چندان گوش شنوایی ندارد. به بیان دیگر در مقطع کنونی و تجربه چندباره از بی نتیجه بودن عینی این دست از مفاهیم، مردم همچنان نسبت به اظهارنظرهای مسئولان در جایگاه های متفاوت واکنش چندانی نشان نمی دهند. گو اینکه عبارت «مقطع حساس کنونی» به عنوان یک دستاویز همواره فاصله جامعه با مسئولان را در مطالبه گری مصداقی در خصوص عملکرد آن ها عمیق کرده است. این مسئله نه مختص رئیس مجلس که رئیس جمهوری نیز با تاکید بر کنار گذاشتن اختلافات جناحی خواست تا از این مقطع حساس عبور کنیم. غافل از اینکه در وضعیت فعلی آنچه که زنگ خطرش به صدا در آمده است شکافی است که بین گفتمان مسئولان و مردم رخ داده است. از سوی دیگر اختلافات سیاسی بین مسئولان در برخی مواقع نه تنها مخرب نیست که می تواند نمودی از تکثرگرایی در سپهر سیاسی ای باشد که نمودی از دمکراسی و بیان خواسته مردم در قالب صندوق رای برای انتخاب یک تفکر است. اما آنچه امروز شاهدیم تلاش برای رسیدن به یک مفاهمه تکصدایی برای درست کردن وضعیت فعلی است. مسئله ای که حداقل تجربه توسعه نشان میدهد چندان کارآمد نخواهد بود. این مفاهمه البته با همان گفتمان کلی گویی بدون ارائه راهکار عملیاتی و بیان یک چشم انداز صریح برای مردم است.
این در حالی است که رفتار سیاسی مردم در انتخابات سال 96 گویای خواسته ای بود که نمود تفاوت های آن را در مناظره های انتخاباتی بین رقبا دیدند. اما آنچه که در عمل دیدند گویا تفاوت چندانی با هم نداشت و در واقعیت رفتار هر دو جریان با اندک تفاوت هایی در نتیجه و خروجی شبیه به هم بود.
به نظر می رسد روسای قوا امروز به جای بیان مفاهیم کلی و واژه سازی های جدید مانند روزه کار، بهتر است در قالب یک چارچوب منطقی و دقیق آنچه که به عنوان راهکار در سر دارند را به مردم ارائه و در جهت آن گام بردارند. بی تردید کار کردن به تنهایی در شرایطی که هیچ برنامه ای برای حل بحران ها وجود نداشته باشد کافی نخواهد بود. کما اینکه کنار گذاشتن اختلافات سیاسی و فکری و سرکوب آن زیر سایه منافع عمومی اگر چه برای مقاطعی کوتاه ضروری است اما در بلند مدت کمکی به توسعه نخواهد کرد. نتیجه آن می شود که مردم با مشاهده تجربه شکست خورده هر دو جریان غالب، از انتخاب در قالب صندوق رای نا امید خواهند شد. ناگفته پیداست که در این وضعیت هیچ کدام از مفاهیم کلی و شعاری بدون در نظر گرفتن خواست واقعی جامعه و آسیب شناسی همه جانبه عملکردها کارآیی نخواهد داشت. حتی اگر رقبای انتخاباتی دیروز، امروز بر سر همه مسائل به توافق برسند.