این داستاننویس درباره حفظ جایگاه نویسندگان توسط رسانهها اظهار کرد: این روزها تابع قاعده «همه و هیچ» شدهایم. رسانههای مجازی چنان زیاد شدهاند و از آن طرف رسانههای مکتوب و رسمی چنان با عقبافتادن از فضای مجازی از نفس افتادهاند که دیگر همه چیز داریم و هیچ چیز نداریم. بسیار خبر، گزارش و چه بسا تحلیل و یادداشت داریم، اما هیچکدام هم هیچ تاثیری ندارند.
او با بیان اینکه جایگاه و ارزش نویسندگان را خودشان حفظ میکنند و نه رسانهها، گفت: اما رسانهها میتوانستند نویسندگان را بیشتر به میان مردم ببرند و اگر این بیشتر به میان مردم رفتن و مشهورترشدن ارزش و جایگاه باشد، حالا روزبهروز رسانهها از این کار ناتوانتر شدهاند. دلیل اصلیاش هم (بهجز گستردگی رسانهها) تبدیلنشدن این رسانهها به نهاد است، در واقع جایی که با جمعکردن نویسندگان و خوانندگان جدی اعتبار بسیار پیدا کند و بر محیط اطرافش تاثیر دائمی بگذارد. حتی روشن است از همان مقدار اعتباری هم که در گذشته داشتهاند، دورشدهاند. دلیلش هم سردرگمی متولیان این رسانههاست.
سناپور با بیان اینکه البته محدودیتها و معذوریتها هم مهماند، اما نه بهاندازه سردرگمی در میان کتابها و نویسندگان بسیار، بیان کرد: چه بسا شرایط اجتماعی بهکلی تغییر یافته و مسئولان، خبرنگاران و یادداشتنویسان قادر نیستند میان این همه کتاب و نویسنده خوب را از بد تفکیک کنند و چنان که باید توصیف و تحلیلشان کنند. درواقع اصلاً خواندن این همه کتاب و شناخت پیداکردن نسبت به این همه نویسنده سازوکاری و تخصصی میخواهد که گویا در ظرفیت اهل رسانه ما نیست.
این نویسنده که معتقد است کتابها بسیار بیشتر از ظرفیت کتابخوانی عمومی و نیز رسانهای ما زیاد شدهاند و اهل رسانه هم اغلب آموزش ندیدهاند، اظهار کرد: رسانهها توانایی تشخیص دوغ از دوشاب را ندارند، پس نمیتوانند حتی تکلیف خودشان را هم با کتابها و نویسندگان معلوم کنند، چه رسد به این که بتوانند با نقد و گزارش نگاهشان را به جامعه کتابخوان هم منتقل کنند. حداکثر میتوانند دنباله فروشها را بگیرند، که تازه آن فروشها هم گاهی واقعی نیست و با اما و اگرهایی روبهروست. به همین دلیل است که ناشران هم میتوانند با پایین آوردن تیراژ و چاپهای متعدد هم خواننده را تا حدی گول بزنند و هم اهل رسانه را.
او درباره رسانهای شدن گروه خاصی از نویسندگان و در مقابل آن رسانهدار نبودن نویسندگان دیگر که باعث کمرنگ ماندن آنها میشود، گفت: رسانهها دنبالهرو هستند و به همین دلیل هم به جای اینکه خودشان کتابها و نویسندگان را خوب بشناسند و ارزشگذاری کنند، منتظر ارتباط و تماس آنها میمانند. به همین دلیل هم هر نویسندهای که باهاشان تماس بگیرد و ارتباط داشته باشد، کموبیش دیده میشود و بقیه نه. یا در بهترین حالت منتظر میمانند تا کسی مشهور شود و آنگاه سراغش بروند، به جای اینکه خودشان صاحبنظر باشند و کتابی و نویسندهای را واجد ارزش ببینند و بعد سراغش بروند.
نویسنده سهگانه «آتش»، «دود» و «خاکستر» سپس در پاسخ به سوال مطرحشده درباره وضعیت صفحات ادبی رسانهها بیان کرد: این صفحات فاقد قدرت تأثیرگذاری جدی هستند و این مایه تأسف است. در غیاب رسانههای قوی و نهادشده فضاهای مجازی بیشتر قدرت میگیرند، چنان که حالا هم گرفتهاند و اینها هم اغلب پیشینه روشن و رفتار موجهی ندارند و برای بهدستآوردن مخاطب ممکن است دست به هر کاری بزنند. متأسفانه گرهخوردن کار رسانههای قدیمیتر با امور حکومتی آنها را تابع محدودیتهایی کرده که هیچ نه به نفع خودشان است و نه در نهایت به نفع مردم.