روزنامه خبرورزشی نوشت: «در روزهایی که اوضاع استقلال آرام بهنظر میرسید، ناگهان یک پیام کوتاه از سوی خبرنگاری ایتالیایی نشان داد زیر این خاکستر آتش بزرگی است. بعد از دیپورت موقت هروویه میلیچ به دوبی، خبر استعفای احتمالی استراماچونی ابتدا در فضای مجازی، بعد سایتهای ایتالیایی و سپس رسانههای ایرانی منتشر شد. خیلیها تصور میکردند این تهدید توخالی است و او فقط میخواهد امتیاز بگیرد.
بخشی از این فرضیه کاملاً درست است ولی این که استراماچونی شاکی است، جای شک و تردیدی ندارد. همین چند روز قبل یکی از بازیکنان استقلال چیزی گفت که در نوع خود عجیب بود. او گفت: «مشکلات هست. میدانیم ولی دیگر مشکل آب معدنی چیست؟ در یکی از تمرینات آب معدنی به اندازه کافی نداشتیم. خب طرف از ایتالیا آمده. از جایی آمده که امکانات زیاد است. توقع دارد حداقل چیزها باشد. آب معدنی مگر چقدر میشود؟ طرف این چیزها را میبیند و کپ میکند.»
بیا تکلیفم را روشن کن!
باشگاه استقلال خیلی خودجوش بهانههای لازم را به استراماچونی داد تا حالا در آستانه لیگ برتر آنها را در منگنه بگذارد. این باشگاه حالا راهی ندارد جز این که به خواستههای مرد ایتالیایی تن دهد. خبر استعفای استراماچونی بدجور لرزه به جان مدیران انداخت؛ به شکلی که فتحی دوشنبه ظهر سریعاً شیراز را ترک کرد تا به تهران بازگردد و مشکلات را رفع کند.
البته او خیلی دیر به فکر افتاد. استراماچونی مدتی است گلایه دارد و میگوید به این شکل نمیشود موفق شد. فتحی هم هر بار از این گفته که انشاءالله مشکلات حل میشود. استراماچونی هم بعد از دیپورت شدن میلیچ بهانه لازم را به دست آورد تا حتی مدیربرنامههای معروف خود یعنی پاستورلا را به تهران بکشد که «بیا تکلیفم را روشن کن!» همین دیروز سایت توتو مرکاتو اعلام کرد احتمال فسخ قرارداد استراماچونی بیشتر از ماندنش است. نزدیکان او البته میگویند هدف اصلی و نهایی آندرهآ وارد کردن یک شوک جدی نسبت به بیتفاوتی است و در نهایت دوباره در استقلال میماند.
مگر استقلال تیم محلی است؟
استراماچونی روز دوشنبه حتی میخواست مانع برگزاری بازی دوستانه استقلال و پیکان شود. این اتفاق زمانی افتاد که او فهمید بازیکنان تیم قصد دارند با ماشین شخصی به پیکانشهر بروند. راوی ماجرا میگوید استراماچونی به قدری شاکی بود که میگفت: «مگر استقلال تیم محلی است؟ ماشین بگیرند همه تیم با هم برای بازی بروند. من تا به حال چنین چیزی ندیدهام. بازیکن باید از چند ساعت قبل بیاید. من چنین چیزی را فقط در ایران دیدهام.»
نزدیکان استراماچونی در لحظاتی که او گلایه داشت میخواستند با جمله کلیشهای و معروف «اینجا ایران است» او را آرام کنند اما پاسخ این مربی خیلی جالب بود: «شما من را آوردید شبیه خودتان شوم یا من را آوردید که شبیه ایتالیاییها شوید؟ من نمیخواهم شبیه شما شوم. نظم و انضباط را رعایت کنید.»