در متن این پیام آمده است: «نه... این قرارمان نبود که چنین باشتاب و بیخداحافظی بروی! قرار نبود همه را قال بگذاری و مثل همیشه بی سر و صدا غیبت بزند...
حالا با این دل و جان بیقرار در نبودنت چه کنیم ای یار ای یگانهترین یار؟ ای حسین آهی... ای حسین آهی! این بیخبر گریختن فقط از تو برمیآمد، ای رند قلندر تمامعیار! ای دلبر شوخ شیرینکار! ای کودک معصوم خوشزبان خوشاطوار! بگو، با همان اشارات و عبارات، با همان تکان دست و سر، به سبک و سیاق خودت بگو، با ما بگو حالا چه کنیم با این همه تنهایی در این زمانه لاکردار؟؟
ای حسین آهی... خوشا تو که گریزان بودی از نام و نان و نشان و اعتبارهای بیمقدار! خوشا تو که پشت پا زدی به روزگار و خلاصه شدی در عشق.
خوشا تو که جانت نور بود و جهانت نور و اینک خوشا آرام گرفتنت در نور... اما بگو با ما که با این همه تاریکی و تنهایی چه کنیم ای حسین آهی؟
حسین آهی عزیز، رفیق شفیق بیغل و غش و بیبدیل ما، بیش و پیش از هر توصیفی، که بر بیگانه و دوست پوشیده نیست، انسان بود. به تمام معنا، بلندبالا و برازنده نام انسان، که هر وصف دیگری را بیمقدار میکند. درد و دریغ امروزِ ما، نه بر او، که بر خودِ ماست. ما که آن جان عزیز را به تنهایی خودخواستهاش سپردیم و از غفلت خویش و تردستی روزگار _ که به چشم بر هم زدنی آن گوهر بیتا را ربود_ رکب خوردیم.
در این روزهای بهت و بغض، تسلیتگوی خویشیم و تسلیگوی دوستان و دوستدارانش.
فرخنده بخت اوست که به آرامش و گشایشی که سزاوارش بود رسید، مبارکش باد!
از طرف: ساعد باقری- فاطمه راکعی- مصطفی رحماندوست- جواد زهتاب- فاطمه سالاروند- آرش شفاعی- عبدالجبار کاکایی- سهیل محمودی- بیوک ملکی- محمدرضا محمدینیکو»