از زمان بارداری تا هنگام زایمان مدام خودم را محک میزدم که الان حس من چیست؟ الان چقدر دوستش دارم؟ حاضرم چه کارهایی برایش انجام دهم؟ و خیلی سوالهای دیگری که از خودم میکردم و همیشه احساس این را داشتم که از دیگر مادرها احساساتم کمتر است و بهاندازه کافی حس مادری ندارم! از این حس خیلی خیلی نارحت میشدم و از دست خودم عصبانی که چرا احساسات من شبیه چیزهایی که این همه سال شنیدهام نیست!! گذشت تا زمانی که فرزندم را در آغوش گرفتم؛ حالا بیشتر دوستش داشتم. زمانهایی که شیر میدادم عاشقانه نگاهش میکردم، بویش میکردم ولی باز فکر میکردم که هنوز احساساتم نسبت به حس مادری چیزی کم دارد.
ماهها گذشت و هرچه بیشتر به پسرم عادت میکردم، بیشتر دوستش داشتم و... اینجا بود که به این نتیجه رسیدم که احساس عمیق مادر از زمان نقش بستن جنین در رحم مادر نیست، بلکه این احساس با جنین شکل میگیرد و با حس کردن حرکاتش تا زمانی که او در آغوش میکشی و بزرگش میکنی با فرزندت بزرگ میشود و هر روز شکل تازهای به خود میگیرد که عمیقتر از روز قبل است. در این جمله میتوانم بگویم تجربهام از احساسات یک مادر این است که: حس مادری یک حس اکتسابی است که به مرور زمان شکل میگیرد.
از احساسهای مادر به فرزند که بگذریم، احساس فرزند به مادر نیز بسیار عمیق است، بهخصوص تا دوسالگی تمام پناه یک کودک مادر است. بهخصوص مادرانی که شاغل نیستند و تمام وقتشان را با فرزندشان سپری میکنند و این موضوع وابستگی دو طرف را بیشتر میکند. شیردهی نیز یکی از دلایل دیگر وابستگی کودک به مادر است.
نکته این است که هیچ روانشناس و مشاور کودکی وابستگی مادروکودک را تایید نمیکند و از مادرها میخواهند که این میزان وابستگی را کمتر کنند تا کودکان بیشتر مستقل باشند. دلیل اصلی مخالفت مشاوران این است که کودکان وابسته در بزرگسالی بیشتر آسیب میبینند و در انتخابهای عاطفی دچار مشکل میشوند.
بشخصه وابستگی شدیدی را بین خود و فرزندم تجربه نکردهام، با وجود شیردهی، از هشتماهگی پسرم مشغول به کار شدم و همچنین از نهماهگی جای خواب او را جدا کردم. این دو موضوع بسیار کمک کرد تا وابستگی کمتری بین ما باشد. البته وابستگی کمتر به معنای دوست داشتن کمتر نیست بلکه دوست داشتن به همان شدت و قوت باقی میماند.
چه موقع باید جای خواب کودک را جدا کرد؟
از شیر گرفتن (شیر مادر) و جدا کردن جای خواب کودک کمک بسزایی به کاهش وابستگی کودک به مادر میکند؛ چراکه زمان شیردهی و خواب، کودک ارتباط عاطفی عمیقی با مادر برقرار میکند و البته برعکسش نیز وجود دارد. بعضی از مادرها بهخاطر وابستگیشان به فرزند، جای خواب کود ک را جدا نمیکنند، با این توصیف که نمیتوانم بخوابم، اگر فرزندم پیش من نباشد و تمام شب نگرانش هستم! توصیه متخصصان برای جدا کردن جای خواب کودک متفاوت است ولی معمولا بین یک تا دوسالگی را پیشنهاد میدهند. در عین حال گرفتن از شیر، جدا کردن جای خواب کودک، گرفتن از پستانک، شیشه و بهطور کلی چیزهایی که در کودک عادت ایجاد میکند، هرچه در زمان مناسب خودش اتفاق بیفتد کودک کمتر اذیت میشود؛ چراکه حافظه بلندمدت او کامل نیست و میتواند زودتر با بازی و داستان و... سرگرم شود و کمتر بهانهگیری کند.
کودکان هرقدر بزرگتر میشوند بیشتر متوجه میشوند و البته بیشتر میخواهند چیزهایی را که داشتهاند و برای خودشان میدانستند، حفظ کنند. این وابستگیها میتواند مادرشان باشد یا شیرمادر یا شیشه، پستانک و ...
با اضطراب جدایی کودک چه کنیم؟
به توصیه مشاوران از دوازدهتا هجدهماهگی اضطراب جدایی در کودکان شکل میگیرد. در این سن پسرم تحمل جدایی حتی بین دو اتاق را نداشت و مدام میخواست که فاصله بین ما کمتر از یک متر باشد! حتی زمانی که درحال بازی بود. نیممتر نیممتر فاصله بینمان را زیاد کردم و توضیح دادم که اینجا هستم و جایی نمیروم؛ فقط کمی از تو فاصله دارم تا کاری را انجام دهم. اوایل فکر میکردم به دلیل اینکه سر کار میروم پسرم دل تنگ میشود و میخواهد کنارش باشم اما بعدها متوجه شدم که این یک امر طبیعی است و اقتضای سن اوست. اولین راهکار مشاوران فاصله گرفتن از کودک در منزل و گذاشتن کودک نزد افراد نزدیک به خانواده است که با آنها رفتوآمد و اطمینان صددرصد داریم و فرزندمان کاملا آنها را میشناسد. (مادربزرگها، پدربزرگها، خاله، عمه یا دوستان نزدیک...) اگر فرزندمان خیلی وابسته است، میتوانیم از مدت زمان کم شروع کنیم. مثلا از 15 دقیقه، خیلی اوقات ما فکر میکنیم که کودک متوجه صحبتهای ما نیست ولی اینطور نیست ! کودکان از سن کم قادرند به حرفهای والدینشان گوش کنند و والدین با تکرار حرفهایشان میتوانند در ذهن کودک بیشتر چیزها را جا بیندازند. به همین دلیل هنگام جدایی از کودک به او توضیح دهید که برای دقایقی مجبورید او را ترک کنید و خیلی زود برمیگردید. مشاوران کودک هیچوقت توصیه نمیکنند تا به صورت یواشکی یا به شکلی که کودک متوجه نبودن شما نشود او را ترک کنید؛ چراکه این رفتار چیزی از وابستگی کودک به مادر را کم نمیکند.
چطور وابستگی کودک را کمتر کنیم؟
مکانهای عمومی بازی (پارکها، دنیای کودکان و...) نیز باعث میشود کودک در فضای دیگری قرار بگیرد و ارتباطهای جدید برای خود بسازد. از زمانی که کودک کاملا میتواند صحبت کند و احساسات خود را بیان میکند میتوانیم با صحبت کردن با او شنیدین صحبتهایش با حرف متقاعدش کنیم و ترس و مشکلاتش را متوجه شویم. مشارکت پدر در بازی و نگهداری کودک نیز میتواند از میزان وابستگی کودک به مادر را کم کند.
وابستگی در زمان ورود کودک به مدرسه
کودکانی که وابستهاند به سختی وارد مدرسه میشوند. در خیلی از موارد دیده شده که مادرها بیرون از کلاس مینشینند تا هر وقت فرزندشان از کلاس بیرون میآید، پدر یا مادر خود را در آنجا ببیند و گریه نکند، بهانهگیری نکند؛ البته این کار اشتباهی نیست و میتوان گفت تنها راه حل است هرچند برای کوتاهمدت. این نوع از کودکان وقتی وقتی به مدرسه میروند به دو گروه تقسیم میشوند؛
1.وابستگیشان به والدین کمتر میشود و متوجه میشوند کمی دور ماندن از پدرومادر هیچ آسیبی به آنها وارد نمیکند.
2.برای وابسته شدن جایگزین انتخاب میکنند؛ مثلا یکی از معلمها را که به نظرشان مهربانتر از دیگران است، انتخاب میکنند و مدام دنبال او میگردند و اگر آن معلم یک روز به هر دلیل در مدرسه حضور نداشته باشد، کودک حاضر نیست سر کلاس بنشیند.
درمورد دوم پیشنهاد میکنیم که پدرومادر حتما از راهکارهای مشاوران کودک و روانشناسان راهنمایی بگیرند؛ چراکه ادامه این این روند میتواند آسیب جدی برای کودک در بزرگسالی داشته باشد.
عکسالعملهای کودک پس از یک فاصله نسبتا طولانی از پدرومادر
تعدادی از کودکان به محض اینکه پس از چند ساعت پدریامادر خود را میبینند از آنها جدا نمیشوند که مبادا دوباره ترکشان کنند.
تعدادی دیگر نیز هستند که قهر میکنند و اصلا سمت مادر یا پدر خود نمیروند و وقتی والدین با آنها صحبت میکنند؛ جواب آنها را نمیدهند یا رویشان را برمیگرداند و کمکم با تلاش مادر و در آغوش کشیدن فرزند با مادر آشتی میکنند! بشخصه این مورد را تجربه کردم، زمانی که از سر کار برمیگشتم پسرم حتی به من نگاه نمیکرد و طوری رفتار میکرد که انگار من در آنجا حضور ندارم. البته این رفتار تا دو سال و نیم او ادامه داشت و پس از آن بهراحتی خداحافظی میکرد و در زمان برگشتن من یا پدر به استقبالمان میآمد.
اما تعدادی از کودکان هستند که از نبود والدینشان آسیب جدیتری میبییند و این جدایی را با یک قهر کوتاه یا بغل کردن و بوسیدن تمام نمیکنند و حالتهای افسرده به خود میگیرند که این دسته نیاز جدی به روانشناس کودک دارند.
تجربه کلیام بهعنوان یک مادر این است که همیشه مراقب وابستگیهای فرزندمان باشیم؛ چراکه وقتی بزرگ میشوند گزینههایی که برای وابسته شدن وجود دارد، نیز بیشتر میشود. وابستگی به والدین ، به دوستان، به معلم و مهمترین آن وابستگی به فناوری از همین موارد هستند.