کد خبر: ۱۳۵۴۱
تاریخ انتشار: ۰۸ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۷:۰۶
پدرومادر گرامی؛ آیا می‌دانید مشاجره‌های دائمی شما چه بر سر فرزندتان می‌آورد؟

بچه‌ها را وارد این بازی خطرناک نکنید!

مشاجره تا سر حد مرگ! دعوا برای پیروز شدن، یارکشی کردن برای پوشش دادن ضعف خود، رقابت کردن برای تحمیل فاکتور قدرت؛ این‌ها همان چیزهایی است که کودکان‌ونوجوانان را به‌ورطه ناامنی، اضطراب، ترس، نگرانی و حتی به سمت خودکشی سوق می‌دهد. زندگی آینده‌شان را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و چه بسا کل زندگی‌شان را چه در کودکی و چه در بزرگسالی مختل می‌کند. به‌راستی پدرومادرهایی که مشاجره با شدت و ضعف اما همیشگی اساس رابطه آن‌ها را ساخته به هیچ‌کدام از این اثرهاي مخرب جنگ بی‌سرانجام بین خود فکر کرده‌اند؟ دکتر کتایون خوشابی، فلوشیپ روان‌پزشکی کودک و نوجوان و دانشیار بازنشسته دانشگاه علوم بهزیستی درباره مبحث مشاجره و رابطه مخدوش والدین و تاثیرات آن روی بچه‌ها به تندرستی توضیحات جامعی ارائه می‌دهد.
بچه‌ها از مشاجره‌های شما احساس ناامنی می‌کنند
در خانواده‌هایی که اختلافات زناشویی وجود دارد بیشترین تاثیر روی بچه‌ها گذاشته می‌شود. هرچه کودک بزرگ‌تر باشد، اثری که از مشاجرات والدین بر کودک باقی می‌ماند طبیعتا بیشتر است. در این‌صورت طبیعی است که حتی چنین شرایطی روی کودکان زیر سه سال هم تاثیر خودش را می‌گذارد به‌طوری‌که آن‌ها به‌شدت احساس ناامنی و ترس می‌کنند. شاید واکنش اولیه کودکان بعد از دیدن چنین صحنه‌هایی یا مشاجره دائمی بین والدین ایجاد احساس ترس، اضطراب و احساس ناامنی در آن‌ها باشد. قاعدتا خانه باید یک محل امن و آرام برای کودکان‌ونوجوانان باشد. درصورتی‌که چنین مشاجراتی بین والدین وجود داشته باشد دیگر آن احساس امنیت و آرامش در منزل حکمفرما نیست و یک حالت گوش به زنگی در همه اعضای خانواده به‌خصوص در بچه‌ها به‌وجود می‌آید. در این موقعیت بچه‌ها دچار حالتی می‌شوند که ما به آن اضطراب پیش‌بین می‌گوییم. یعنی آن‌ها مرتب نگران‌اند که مبادا بین پدرومادر مشاجره رخ بدهد. 
بچه‌ها در دعوای پدرومادر خودشان را مقصر می‌دانند
خیلی مواقع ما می‌بینیم که بچه‌ها خودشان را به‌عنوان میانجی مسئول می‌دانند و وارد رابطه تنش‌آلود پدرومادر می‌شوند. مثلا اگر مادر بخواهد هنگام مشاجره صحبت کند ممکن است حتی دهان او را بگیرند. برای این‌که به زعم خودشان می‌خواهند غائله خاتمه پیدا کند. خیلی از مواقع وقتی که بچه‌ها کوچک‌اند وجود چنین مشاجراتی را به خودشان منسوب می‌کنند و فکر می‌کنند چون بچه‌های خوبی نیستند پدرومادرشان با هم درگیر می‌شوند و گاهی حتی والدین به این باور بچه‌ها دامن می‌زنند که درنهایت بچه‌ها وارد این بازی می‌شوند که مقصر و متهم این اختلافات و مشاجرات آن‌ها هستند. طبیعی است که این احساس گناه و تقصیر باعث شود بیشتر در رابطه پدرومادر دخالت کنند و هرچه بیشتر خودشان را وارد می‌کنند آسیبی هم که به لحاظ عاطفی می‌بینند دقیقا بیشتر است.
والدین نباید در مشاجره‌ها با بچه‌ها یارکشی کنند
به‌طور کلی کودکان زیر دوتاسه سال ممکن است خیلی متوجه این مشکلات نشوند مگر این‌که ضرب‌وشتم فیزیکی هم در کار باشد اما هرچه سن بچه بالاتر می‌رود میزان آسیبی که آن‌ها می‌بینند بیشتر است. این آسیب زمانی بیشتر می‌شود که یکی از والدین بخواهد با یک یا چند فرزندش یارکشی کند. معمولا این اتفاق در خانواده‌هایی رخ می‌دهد که مادران به‌اندازه کافی قوی نیستند و با مقصر جلوه دادن همسر خود و همچنین بدگویی درباره او بچه‌ها را وادار می‌کنند که وارد رابطه یارکشی با آن‌ها شوند و بچه‌ها هم وقتی این مشاجرات و تنش‌ها اتفاق می‌افتد سعی می‌کنند که مثلا طرف مادر را بگیرند. 
یارکشی مشکل‌دارترین رابطه در خانواده است
یارکشی شاید یکی از مشکل‌دارترین رابطه‌هایی است که ممکن است در سیستم خانواده شکل بگیرد. به خصوص این کار از طرف مادران انجام می‌گیرد. آن‌ها می‌خواهند با یارکشی کردن و آوردن بچه‌ها در جبهه خود قدرت خودشان را افزایش بدهند. وقتی این اتفاق می‌افتد و یارکشی به سیستم خانواده اضافه می‌شود مشکلات هم به تبع آن دو چندان می‌شوند؛ چراکه اگر این یارکشی از طرف مادر باشد احساس تنهایی که پدر در خانواده می‌کند بیشتر است. پدر احساس می‌کند دیگر در سیستم خانواده نه همسرش را دارد و نه فرزندانش را. فکر می‌کند بچه‌ها از او دور می‌شوند و همین موضوع خشم مضاعفی را در او ایجاد می‌کند که این خشم مضاعف ممکن است منجر به افزایش تنش‌ها و مشاجرات بین والدین شود. خیلی مواقع این خشم تبدیل به خشم فیزیکی و درگیری‌های جسمی و ضرب‌وشتم هم می‌شود که بیشترین آسیب را در این محیط بچه‌ها می‌بینند.
هشدار؛ مشاجره والدین نوجوانان را به فکر خودکشی می‌اندازد
هرچه سن بچه‌ها بالاتر برود، میزان آسیبی که می‌بینند و احساس ناامنی که دارند، بیشتر می‌شود. به‌خصوص در دوران نوجوانی که به‌طور طبیعی بحران مربوط به بلوغ هم وجود دارد. این تاثیرات منفی بیشتر می‌شود و خیلی از مواقع ممکن است مشاجرات همیشگی بین والدین منجر به بروز افسردگی بین نوجوانان شود، افکار خودکشی در آن‌ها رشد کند و مشکلات دیگری هم در سیستم خانواده به‌وجود بیاید.
اضطراب شایع‌ترین درد کودکان خانواده‌های پرتنش
در کنار افسردگی در نوجوانان در چنین سیستم‌های پرتنش خانوادگی اضطراب شایع‌ترین مسئله‌ای است که در کودکان‌ونوجوانانی ديده مي‌شود که در این خانواده‌ها زندگی می‌کنند. این اضطراب ممکن است به صورت‌های مختلف خودش را نشان بدهد. در بچه‌ها می‌تواند به شکل شب‌ ادراری باشد یا این‌که عادت‌های رفتاری مانند جویدن ناخن یا مکیدن شست در آن‌ها تشدید شود. 
سوال‌های مکرر بچه‌ها و نگرانی آن‌ها به دلیل اضطراب: «مادر، پدر پیر نشوید؟!»
هرچه سن بالاتر می‌رود علائم واضح اضطراب بیشتر دیده می‌شود. کودک همواره احساس ناامنی می‌گوید. هنگام جدا شدن از پدریامادر احساس ناامنی می‌کند. مرتب سلامت پدرومادر را چک می‌کند. از مادر سوالات تکراری می‌پرسد مانند این‌که «مادر پیر نشی؟»، «مادر نمیری؟»،‌ «من به مدرسه می‌روم بابا برنگردد و کتک‌کاری کنید؟» این سوالات بی‌پایان و بی‌انتها همه ناشی از اضطرابی است که در چنین جوی به‌وجود می‌آید. بچه با وجود این‌که در مدرسه است اما تمام فکر و حواسش در منزل مانده که مبادا پدرش برگردد و والدین یک مشاجره دو طرفه را شروع کنند. بنابراین بچه در مدرسه هم کارایی لازم را ندارد، چون همواره این اضطراب را با خودش حمل می‌کند.
«به خاطر تو ماندم و زندگی کردم!» بچه‌ها را مدیون نکنید
یکی از مشکلات دیگری که در خانواده‌های پرتنش داریم، به‌خصوص از طرف مادرها این تکرار جملات مشخصی است به‌طوری‌که مرتب به بچه‌ها می‌گویند به خاطر شما در چنین محیط پر تنشی باقی ماندم و اگر شما نبودید سال‌ها پیش جدا می‌شدم و می‌رفتم. این مدیون کردن کودکان یکی از بزرگ‌ترین ظلم‌هایی است که در یک خانواده می‌توان به بچه‌ها روا داشت. کودکان را به هیچ وجهی نباید مدیون بکنیم. اگر پدرومادر رابطه پرتنش و مشاجرات خانوادگی دائمی دارند به هر حال چیزی بین این دو نفر هست که آن‌ها را در چنین شرایط نگه داشته است. بنابراین مدیون کردن کودکان با این ادعا که ما به خاطر شما در این رابطه مانده‌ایم آسیب روان‌شناختی کودکان‌ونوجوانان را دو چندان می‌کند. پس به هیچ‌وجهه این جملات چه از طرف پدر و چه از طرف مادر نباید به کودکان گفته شود. مادری که ممکن است از طرف همسرش مورد ضرب‌وشتم فیزیکی هم قرار گرفته باشد نباید مرتب این پیام را به بچه‌ها بدهد، چون آن‌ها بعد از مدتی تصویری که از خودشان پیدا می‌کنند یک تصویر منفی است که اگر من نبودم شاید مادرم یا پدرم مجبور نبود چنین ظلمی را تحمل کند پس من باعث شدم او در چنین رابطه‌ای باقی بماند.
بچه‌ها را از دعواها کنار بگذارید

جدا کردن کودکان از مشاجرات و تنش بین والدین می‌تواند بسیار مهم باشد. حتی‌المقدور نباید مشاجرات در حضور بچه‌ها شروع شود. در مواردی که یکی از والدین نمی‌توانند خودشان را کنترل کنند حتما باید به بچه‌ها گفته شود به اتاق خود بروند چون این مسئله مربوط به آن‌ها نیست. به‌خصوص مادران باید این پیام را به کودکان خود بدهند که آن‌ها یک فرد عاقل و بالغ هستند که می‌توانند از خودشان در یک رابطه متقابل با همسرشان دفاع کنند و می‌توانند از پس مشکلات خودشان بر بیایند.
مادران ضعیف و منفعل نقش فرزندان‌شان را تغییر می‌دهند
مادران ضعیف و مادران منفعل این احساس را به فرزندان‌شان منتقل می‌کنند که نیاز به حمایت آن‌ها دارند و نقش فرزندان درحقیقت تغییر می‌کند. ما به این فرزندان می‌گوییم فرزند والدگونه. مثلا پسری که نقش پدر یا برادربزرگ مادرش را ایفا می‌کند و این فکر را دارد که همیشه باید از مادرش در برابر پدرش محافظت کند. این یک فشار مضاعف است که احساس اضطراب و ناامنی را در این کودکان بیشتر می‌کند. این کودکان‌ونوجوانان هستند که نیاز به حمایت پدرومادر دارند و برعکس آن به هیچ‌وجهه قابل پذیرش نیست که یک مادر ضعیف یا منفعل بخواهد حمایت فرزندانش را داشته باشد تا قدرت خود را در سیستم خانواده بالا ببرد. پدرومادر باید مراعات کنند تا پیش چشم بچه‌ها وارد این تنش‌ها نشوند و اگر وضعیت غیرقابل کنترل است و این اتفاق می‌افتد باید بچه‌ها را تا جایی که امکان دارد از محیط دور کنند.
بدگویی کردن والدین از یکدیگر نزد بچه‌ها بیشترین آسیب را به آن‌ها می‌زند
بدگویی کردن هر یک از زوجین پشت سر طرف مقابل برای یارکشی یکی از بیشترین آسیب‌ها را به بچه‌ها می‌زند. یادمان باشد بچه‌ها حق دارند هم پدر و هم مادر داشته باشند. هرچه روابط بین زوجین پرتنش و مخاطره‌آمیز باشد هیچ ربطی به بچه‌ها ندارد. باید نقش‌های زوجین را از نقش‌های والدین جدا کرد. چه بسا زوجین در ارتباط با هم بیشترین مشکل را داشته باشند اما هرکدام از آن‌ها در ارتباط با بچه‌ها می‌توانند بهترین پدر یا مادر باشند. بنابراین جدا کردن نقش‌های زوجینی از نقش‌های والدینی تاثیر بسیار مهمی دارد تا بچه‌ها مسائل را با هم ترکیب نکنند و بتوانند مسائل را از یکدیگر تفکیک کنند و بدانند که رابطه مخدوش و مشکل دار بین والدین ربطی به رابطه هر یک از آن‌ها با فرزندان ندارد. طبیعتا برای این‌که ما بتوانیم این نقش‌ها را از هم جدا کنیم نیاز به بلوغ فکری و رفتار بالغانه داریم. خیلی از موارد در خانواده‌های پرتنش آن بخش کودک زوجین است که با هم درگیر می‌شوند یعنی مثل دو بچه‌ که دعواهای بی‌انتها با یکدیگر دارند در خانواده مرتب والدین با هم وارد بحث و جدل می‌شوند. درحقیقت آن قسمت کودک آن‌هاست که برخورد می‌کند، تلافی می‌کند و منجر به ایجاد تنش می‌شود. ما برای این‌که بتوانیم بخش کودکانه را از بخش بالغانه جدا کنیم نیازمند بلوغ فکری هستیم تا بتوانیم این رابطه‌ها را از هم جدا کنیم و رابطه‌های مخدوش زوجینی را با رابطه‌های والدینی مخلوط نکنیم.
تاثیرات مشاجره والدین بر بچه‌ها؛ خشم یا آرامش به هر قیمتی
یکی از تاثیراتی که مشاجره‌های بین والدین روی شخصیت بچه‌ها در کوتاه‌مدت و بلندمدت می‌گذارد این است که بچه‌ها معمولا دو سر طیف قرار می‌‌گیرند. این نمودهای رفتاری به‌خصوص در مدرسه خودش را نشان می‌دهد. یا به کودکانی تبدیل می‌شوند که به‌شدت پرخاشگرند،‌ یعنی درحقیقت همان چیزی که در سیستم خانواده دیده‌اند وقتی در دیگر محیط‌های اجتماعی قرار می‌گیرند از خودشان نشان می‌دهند یا برعکس کاملا منفعل برخورد می‌کنند یعنی طرفدار تئوری آرامش به هر قیمتی می‌شوند. به این ترتیب که از مشاجره اجتناب می‌‌کنند، هر جایی که بحث و دعواست خودشان را کنار می‌کشند. از این‌که وارد چنین رابطه‌هایی شوند می‌ترسند، چراکه یادآور رابطه‌ مخدوش والدین برای آن‌هاست. بنابراین به‌عنوان یک مکانیسم دفاعی معمولا از چنین رابطه‌هایی اجتناب می‌کنند. مثلا اگر در خیابان ببینند که دو نفر با هم درگیرند مسیر خودشان را عوض می‌کنند که حتی از کنار آن‌ها رد نشوند. به همین ترتیب است که این تنش‌ها تاثیرات خود را در کوتاه‌مدت و بلندمدت روی شخصیت بچه‌ها می‌گذارد. ممکن است این‌ها تبدیل به بچه‌هایی پرخاشگر شوند که معمولا رفتارهای پرخاشگرانه را در محیط اجتماعی از خودشان نشان می‌دهند یا شخصیت آن‌ها به شخصیت‌هایی منفعل و به‌شدت آسیب‌پذیر تبدیل می‌شود که از هر نوع رابطه مشاجره‌آمیز اجتناب می‌کنند. خیلی مواقع هم ممکن است به شخصیت‌های منفعل- پرخاشگر تبدیل شوند که در محیط‌های مختلف رفتارهای پرخاشگرانه و منفعلانه را به تناوب از خود نشان بدهند.
بچه‌ها کودکی‌شان را به بزرگسالی می‌برند
طبیعی است که وقتی کودکان در چنین محیط‌های پرتنشی بزرگ می‌شوند این مشکلات ارتباطی را که بین والدین آن‌ها وجود داشته، با خود به سیستم زوجینی آینده خود می‌برند. وقتی تشکیل خانواده می‌دهند در ارتباط با همسرشان دو نقش بیشتر ندارند. یا ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه پدرومادر را الگوی خودشان قرار بدهند و سعی کنند با مشاجره و استفاده از خشونت همسرشان را کنترل کنند یا برعکس طرفدار تئوری آرامش به هر قیمتی شوند و در نتیجه به‌شدت ضعیف و منفعل در سیستم زوجینی عمل کنند. به‌طوری‌که هرچه مورد ظلم و رفتارهای پرخاشگرانه قرار گیرند، هیچ اعتراضی نمی‌کنند و یاد می‌گیرند که بتوانند با رفتارهای منفعلانه خانواده‌شان را حفظ کنند. تمام واکنش‌هایی که این کودکان در زندگی آینده زوجینی خود نشان می‌دهند برمی‌گردد به رفتارهایی که در سیستم خانوادگی خودشان تجربه کرده‌اند. 
رابطه رقابتی والدین بیشتری صدمه را به بچه‌ها می‌زند
 بیشترین مشکل و صدمه چه برای زوجین و چه بچه‌ها، پدرومادری هستند که نوع رابطه‌ آن‌ها با هم رابطه رقابتی است. در رابطه رقابتی زوجین تمام مدت در پی تلافی کردن هستند، تمام مدت در خانه با یکدیگر جنگ قدرت دارند و این جنگ تمامی ندارد. بدترین و بیمارگونه‌ترین نوع رابطه بین زوجین در سیستم خانواده می‌تواند این رابطه رقابتی و جنگ قدرت باشد، چراکه این جنگ قدرت هرگز تمامی ندارد و در موارد خیلی شدید تبدیل به یک رابطه پر از مشکل و مخدوشی می‌شود که نمونه بارز آن در فیلم «آتش‌بس» خانم میلانی به خوبی نمایش داده شده است. طبیعتا اگر چنین رابطه‌هایی بین والدین در خانه‌ها حکمفرما باشد اگر در سال‌های اولیه از زوج درمانی استفاده کنند شاید برای تصحیح کردن نوع رابطه با هم به آن‌ها کمک کند اما هرچه که زمان بیشتر بگذرد و این رابطه معیوب ادامه داشته باشد شکل‌گیری رابطه‌ها و فیکس شدن زوجین در آن به شدت خودش را نشان می‌دهد. بنابراین بعد از یک مدت زن و شوهر به غیر از جنگ قدرت و رابطه رقابتی نمی‌توانند هیچ رابطه دیگری با هم برقرار کنند و طبیعتا پیش‌آگهی هم خوب نیست. بیشترین آسیب برای بچه‌ها هم در خانواده‌هایی اتفاق می‌افتد که این جنگ قدرت بین والدین آن‌ها وجود دارد. چراکه این جنگ قدرت همیشه باعث می‌شود یارکشی هم در کار باشد و یکی از طرفین همواره یکی از بچه‌ها را با خود یار کند و طرف مقابل یکی دیگر را. مثلا اگر طرفین دو فرزند داشته باشند، می‌بینیم که اعضای خانواده دو به دو تقسیم شده‌اند و هر بچه با یکی از والدین وارد این رابطه یارکشی می‌شود که تاثیرات بسیار مخربی بر روح و روان بچه‌ها هم در همان زمان و هم در آینده می‌گذارد.

منبع: تندرستی
نظرات بینندگان