این گونه را به عنوان یک کروکودیل مردابی (Marsh Crocodile) میشناسند اما با وجود اینکه palustris به معنای مردابی و ساکن مرداب است اما گاندو در ایران اغلب در رودخانهها یافت میشود. تمساح پوزهکوتاه مردابی در ایران تنها عضو راسته تمساحهاست. ارزیابیها حاکی از آن است که در طبیعت بین ۵.۷۰۰ تا ۸.۷۰۰ فرد بالغ از این گونه وجود دارد. طول عمر این گونه در حدود ۲۵ سال برآورد شده است.
محمد پوراسماعیلی و مونس ساداتفخاری در کتاب «گاندو، بررسی وضعیت اکولوژیک تمساح پوزهکوتاه مردابی ایران» از انتشارات مینوفر به این نکته اشاره کردهاند که برای این گونه سه نام بیشتر رایج است. آنطور که در این کتاب آمده به تمساح پوزهکوتاه مردابی، ماگر (Mugger) هم گفته میشود که در زبان هندی به معنای هیولای آبی است اما در زبان محلی استفاده از نام گاندو (Gando) هم رایج است. گاندو یک لغت بلوچی است و معنی آن خوابیدن روی شکم یا خزندهای است که روی شکم میخوابد. در ضمن به گفته هنریک مجنونیان در منطقه دشتیاری، محلیها از لغت «واگو» هم استفاده میکنند که این لغت یک کلمه سندی است و در سند پاکستان به معنای تمساح است.
راسته کروکودیلینها
تمساحها بزرگترین عضو گروه خزندگان و دارای سه خانواده هستند. از مجموع ۲۳ گونه کروکودیلینی که تاکنون در دنیا شناسایی شده، هشت گونه متعلق به خانواده الیگیتورها (Alligatoridae) ، ۱۴ گونه متعلق به خانواده کروکودیلها (Crocodylidae) و یک گونه هم متعلق به خانواده گاریالها (Garialidae) هستند. این سه خانواده را میتوان از روی شکل جمجمهشان تشخیص داد.
تمساح پوزهکوتاه مردابی از نظر جثه متوسط و بعضا بزرگ است. این گونه در میان جنس موسوم به Crocodylus پهنترین پوزه را دارد و در ظاهر به الیگیتور آمریکایی شبیه است.
تهدیدات بقای گاندو
محمد پوراسماعیلی و مونس ساداتافتخاری در کتاب گاندو به پراکنش محدود تمساح پوزهکوتاه مردابی در ایران اشاره کرده و مینویسند: «پراکنش این گونه در ایران محدود به بخش کوچکی از ناحیه مکران در سیستان و بلوچستان است که از حوزه شهرستان راسک شروع شده و در مسیر رودخانه سرباز ادامه یافته و به برکه کلانی در نزدیک هور باهو ختم میشود. بخش دیگری از جمعیت این گونه نیز در مسیر رودخانه کاجو است که این حوزه پراکندگی به احتمال زیاد تا بخشهایی از حوزه شهرستان نیکشهر نیز ادامه مییابد. البته تعدادی تمساح نیز در مسیر رودخانه سیرینکور گزارش شده است که اطلاع خاصی از آنها در دسترس نیست. به علاوه اینکه رودخانه نهنگ که در مسیر نوار مرزی ایران-پاکستان جریان دارد، یکی از مناطق مهم پراکنش این گونه در پاکستان است.»
مولفان کتاب گاندو معتقدند که بر اساس بررسیها و تحقیقات انجام شده، پراکنش این گونه در ایران بیشتر و وسیعتر از محدوده ذکر شده بوده است اما طی ۵ تا ۶ سال اخیر به جهت خشکسالی شدید حاکم بر منطقه این دامنه به شدت کاهش یافته است. طي سالهای اخیر گاهی عدم بارندگیهای فصلی باعث شده که رودخانههای مهم منطقه نظیر سرباز و باهوکلات از جریان افتاده و تبدیل به بستر خشک یا در صورت بارندگیهای معدود، به چند برکه بزرگ و کوچک با فواصل دور از هم بدل شوند.
اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی (آییوسیان) هماکنون این گونه را در رده حفاظتی آسیبپذیر (Vulnerable, VU) طبقهبندی کرده و جمعیت هم پایدار گزارش شده است. تخریب زیستگاه به واسطه توسعه کشاورزی و صنعتی، گیر افتادن در تورهای ماهیگیری، برداشتن تخمها توسط انسانها، شکار غیرقانونی برای استفاده از پوست و استفاده محلیها از بخشهايی از بدن این جانور در طب سنتی از جمله مهمترین تهدیدات بقای این گونه است.
اما در ایران تهدیدات متعددی پیش روی این گونه است که شرایط را به نوعی متفاوت میسازد. ظواهر امر حاکی از آن است که آمار قابل ملاحظه اما نامشخصی از گاندوها در ایران در زمان عبور از جادهها تلف میشوند. متاسفانه هنوز آمار دقیقی از تعداد گاندوهایی که هرساله بدین طریق از بین میروند، ارائه نشده است. از آنجا که تاثیرات خشکسالی هر روز بیشتر نمودار میشود لذا تمساحها هم اغلب مجبور هستند که برای یافتن منابع آبی مسیرهای طولانی را طی کنند که این امر نهتنها سلامت آنها را در معرض خطر قرار میدهد بلکه در عین حال یکی از دلایل افزایش آمار تصادفات آنها با ماشین نیز است.
بسیاری از مردم هستند که تمساحها را آفت ماهیگیری تلقی میکنند و هر زمانی که فرصت دست بدهد، آنها را از بین میبرند. تخریب زیستگاه باعث شده که گاندوها بیش از پیش به سکونتگاههای انسانی نزدیک شوند و هر سال تعدادی از کودکان و مردم محلی به صورت ناخواسته مورد حمله قرار میگیرند. با وجود همه این معضلات مردم محلی سیستان و بلوچستان هنوز به این گونه علاقهمند هستند و برای آن ارزش زیادی قائلاند. به عنوان مثال محمد پوراسماعیلی به یک باور قدیمی در میان مردم منطقه اشاره کرده و مینویسد: «بر اساس یک اعتقاد قدیمی که در میان اهالی بومی این منطقه رواج دارد، چنانچه در محلی تمساحی را بکشند، دیگر در آن مکان باران نمیبارد و رودخانهها و برکهها خشک خواهند شد. بدیهی است که این باور در حفاظت از تمساح نقش مهمی داشته و سبب شده تا مردم و تمساح طی قرون متمادی در کنار یکدیگر به نحوی مسالمتآمیز زیست کنند.»
کروکودیلها فسیل زنده نیستند
کروکودیلها در ۹۱ کشور جهان یافت میشوند و این بدان معناست که در حدود ۵۱ درصد از کل کشورهای جهان کروکودیل یافت میشود. بررسیهای رودولفو فریولی (Rodolfo Ferioli) در سال ۱۹۹۱ میلادی نشان داد که جمعیت انسانی این ۹۱ کشور رویهم رفته در حدود ۴.۷ میلیارد نفر است یعنی در حدود ۷۸ درصد از کل جمعیت جهان به نوعی با زیستگاههای شناخته شده کروکودیلها در ارتباط هستند. به عبارت سادهتر از هر چهار انسان سه نفر هستند که در کشورشان کروکودیل زیست میکند.
در گذشته تصور میشد که برخی از اعضای خانواده کروکودیلینها از زمانهای ماقبل تاریخ تغییرات ناچیزی داشتهاند و به همین دلیل آنها را فسیل زنده تلقی میکردند در حالی که آنالیزهای جدید بر روی فسیلها نشان داده که کروکودیلهای عصر حاضر عملاً از یک گروه دیگر هستند و اجداد باستانی آنها کروکودیلهای فوق درشتی با دماغی شبیه به خوک بودهاند و صرفاً هم از گیاهان تغذیه میکردهاند. در گذشته تصور میشد که ساختار بدنی اساسی کروکودیلها، الیگیتورها و گاریالها (Gharial) شبیه یک گروه متنوع از خزندگان ماقبل تاریخ است اما این نظریه در حال حاضر رد شده است. کروکودیلهای عصر حاضر با محیطهای آبی تطبیق یافته و سازگار شدهاند. آنها از نظر شکل ظاهری پوزهای بلند، دمی قوی و آروارههایی بسیار قوی دارند و با اجدادی که پیشتر برای آنها تصور میشد، فرقهایی عمده دارند.
نخستین فسیلی که توانست این نظریه را تغییر دهد، در حدود ۱۹ سال پیش و در کشور ماداگاسکار کشف شد اما تقریباً ۱۰ سال زمان برد که این فسیل بازسازی شود و دانشمندان بتوانند تحقیقات لازم را روی آن انجام دهند. حدود یک دهه پیشتر هم یک اسکلت تقریباً کامل از کروکودیلهای عصر جدید به دست آمد که تحقیقات روی آن توانست افسانه فسیل زنده بودن کروکودیلها را تکذیب کند. دانشمندان با استفاده از سیتیاسکنهایی با رزولوشن بالا توانستند ساختار بدنی و سر این اسکلت را با جزئیات دقیق تشریح کنند. لازم به ذکر است که این مطالعه به اندازهای دقیق بوده که در آن حتی مسیر رگهای خونی و سلولهای عصبی هم در اسکلت مذکور شناسایی شدهاند.
انسان مقصر است یا تمساح؟
چنانچه اشاره شد، تخریب زیستگاه یکی از مهمترین تهدیدات بقای تمساحها در سرتاسر دنیاست اما واقعیت این است که انواع گوناگونی از تهدیدات بقای تمساحها را به مخاطره انداخته است. در این قسمت شما را با یک نمونه موردی در کشور کاستاریکا آشنا خواهیم کرد. یکی از تجارتهای بزرگ این کشور، هماکنون صادرات موز است که هر ساله صدها میلیون دلار سود را برای دولتمردان کاستاریکا به ارمغان میآورد. اما همین میوه خوشمزه و اقتصادی یکی از تهدیدات کایمنهاست. کایمنها از نظر رفتاری و ریختشناسی و حتی تغذیه و موارد دیگر بسیار شبیه الیگیتورها هستند. از بین هشت عضو خانواده الیگیتورها، شش عضو هستند که به نام کایمن مشهورند.
بررسیهای دانشمندان حدود پنج سال پیش نشان داد که اندازه و جثه کایمنهای سفید کاستاریکا در نزدیکی مزارع کاشت موز به شدت تغییر کرده است. کایمنهای سفید در حدود ۲.۵ متر طول دارند و مهمترین دشمن طبیعی آنها مارهای آناکوندا هستند. بر اساس مطالعاتی که دانشمندان انجام دادهاند، میزان قابل ملاحظهای سموم آفتکش در خون کایمنهای سفید ردیابی شده است و غلظت این سموم به حد نگرانکنندهای زیاد است. جثه کایمنهای سفید در این کشور نسبت به ديگر همنوعانشان بسيار باريکتر و نحيفتر گزارش شده است. کارشناسان میگویند جثه کايمنهای نزديک زمينهای کشت موز حدود 50 درصد از سایر کایمنهای سفید عادی لاغرتر است. با وجود اینکه هنوز به طور قطع مشخص نيست که آفتکشها مستقیماً برای کايمنها سمی هستند يا نه اما نگرانیها از این مورد رو به افزایش است چرا که دانشمندان میگویند در صورت نابودی کایمنها سلامت اکوسیستم هم به طور قطع به مخاطره خواهد افتاد.