مشکلات اقتصاد ایران را از دو منظر باید دید؛ نخست مشکلات ساختاری و مزمن که ریشه در سالهای گذشته دارد و دوم مشکلاتی که با توجه به شرایط کنونی به وجود آمدهاند. در خصوص مشکلات ریشهای اقتصاد ایران توان رقابتی پایین تولیدات داخلی یکی از مهمترین این مشکلات است. در دهههای گذشته تلاش نکردیم تکنولوژی و نوآوری قابل رقابت با بازارهای جهانی را در تولید کالا بهکار ببریم طوری که در شرایط یکسان، تولیدات ما در بازارهای جهانی قدرت رقابت ندارند. برای تولیدات احساس کردیم به تحقیق و توسعه و تکنولوژی روز دنیا نیاز نداریم. از دیگر دلایل پایین بودن قدرت رقابت ما نیروی کار غیرماهر است.
در بیشتر کارخانهها و کارگاهها، کارگران ما اثربخشی لازم را در تولید نهایی با کیفیت ندارند که البته بخشی از این ضعف به مدیریت ناکارآمد برمیگردد. مشکل دیگر تولید بیکیفیت، ارزان بودن انرژی و مصرف بالای آن است. هدفمندی یارانهها و گران شدن انرژی شوکی به بخش تولید وارد کرد و این بخش بهخاطر عادت به مصرف بالا، انرژی ارزان و نداشتن دستگاهها و ماشینآلات مجهز نتوانست خودش را با شرایط هدفمندی سازگار کند و توان تولید کم شد. کشور ما نتوانسته در بسیاری از تولیدات خود را از واردات بینیاز کند و تولید ما رشد مستمر ندارد، بنابراین نوعی تورم و رکود تورمی در اقتصاد ایران نهادینه شده است. در چند دهه گذشته به موضوع توان رقابتی اصلاً توجه نشده و این مشکل اساسی اقتصاد است.
مشکل ساختاری دوم اقتصاد کشور وابستگی دولت و نهادها به درآمدها و دلارهای نفتی است. ساختار اقتصاد به صادرات و بهدست آوردن ارز حاصل از صادرات عادت نکرده است. ما به تزریق دلارهای نفتی عادت کردهایم. در 50 سال اخیر ارز نفتی دولت و نهادههای دیگر را بزرگ و بزرگتر کرده است. دولت و نهادهای حکومتی بزرگ شدهاند و ناکارآمد.به وضعیتی دچار هستیم که کل بودجه ملی صرف مصارف جاری میشود و بودجهای برای مصارف عمرانی نمانده است.
کمبود منابع آبی و به وجود آمدن مشکلات اجتماعی و فرهنگی ناشی از آنکه بر اقتصاد اثر گذاشته از مشکلات ریشه دار اقتصاد است که به آن بیتوجهی شده است.ما چارهای جز پیدا کردن منابع جدید آبی نداریم. ساختار جمعیتی ما مشکل دیگری برای اقتصاد است. در دهه 60 رشد جمعیتی بالایی داشتیم که برنامهریزی برای آینده آنان انجام نشد، بخش قابل توجهی از این جمعیت بهصورت مهاجرت از دست ایران رفت. کشور برای این جمعیت هزینه داد اما زمانی که باید این جمعیت جوان به مولد برای کشور تبدیل میشد از ایران خارج شدند.حال مشکل کهنسالی در انتظار ایران است که هزینههای بازنشستگی و مستمری را به کشور تحمیل میکند. علاوه بر مشکلات ریشهای اقتصاد ایران اکنون دچار مشکلاتی است که مهمترین آن افزایش ریسک سرمایهگذاری بهخاطر تنشهایی سیاسی و بینالمللی است.
این تنشها انتظارات سرمایهگذاران را از آینده سرمایهگذاری بالا میبرد. سرمایههای ایرانیان به کشورهای منطقه میرود و در خدمت تولید ملی نیست. بدیهی است که قسمت زیادی از مشکلات کنونی از خارج به کشور تحمیل شده که خروج امریکا از برجام و بازگشت تحریمها مهمترین آن است. اما موضوعی که وجود دارد این است که سیاستگذاران اقتصادی متوجه فضای خاص در اقتصاد نیستند. برای این شرایط باید پیشبینی از آینده داشته باشیم اما آنچه که در اقتصاد میبینیم تصمیمات سریعی است که گرفته میشود و به همان سرعت کنار گذاشته میشوند. نوسانات در تصمیم گیریها در حال حاضر بدترین موضوعی است که در اقتصاد رخ میدهد. بیثباتی نرخ دلار فاجعه است و این فاجعه بسیار عمیقتر از گران شدن آن است. بیثباتی نرخ ارز جامعه را به سمت دلالی سوق داده است. درحالی که راه حل برون رفت از این شرایط سیاستگذاری با ثبات برای آینده اقتصاد است.
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد*