احمد مسجدجامعی
ای بسا بپرسند نامگذاری اماکن به نام شاعران چه فایدهای دارد و شاعر و شعر به چه کار ما میآید. شاعر و شعر وقتی به کار جامعه میآیند که زبان گویا و چشم بینای روزگار خود باشند بنابراین شاعری که در جامعه صاحب نام و مطرح میشود روح زمانه را شناخته و سخنگوی روزگار خود است. به قول معروف ادبیات آیینه جامعه است. ما این را بخوبی میفهمیم که زبان فارسی چندین ستون استوار دارد مانند سعدی، مولوی، فردوسی و حافظ. این شاعران چشم و چراغ فرهنگ و ادبیات شاعرانه ما هستند زیرا شعر آنها با هویت ایرانی و با مفاهیم فرازمانی و فرامکانی عجین است و خواننده را به وجد میآورد هرچند به لحاظ تاریخی روایتگر دوره خاصی هستند. از این نگاه است که به قول مرحوم مینوی گیرم که شدی سعدی، وجودی مکرر خواهی بود. شاعر و هنرمندی وجود مکرر نیست که از روزگار خود نیز بگوید و روزگار خود را دقیقتر و عمیقتر از دیگران ببیند و بشناسد و بشناساند. به واقع شهروند با شنیدن و دیدن نام یک شاعر یا هنرمند زمانهای را که در شعر شاعر و اثر هنرمند به تصویر کشیده شده، میبیند و میشنود.
از اینکه بگذریم شعر و هنر دریچههایی پیش روی ما میگشایند به آینده، به امید، به نشاط و به بهروزی. ما گه گاه با شعر گذشته خود را دوباره میبینیم و بازنگری و نقد میکنیم و طرح فردا را میافکنیم. فلک را سقف شکافتن و طرحی نو در افکندن از این راه ممکن است نه با بریدن از گذشته و محو شدن در اکنون.
همه اینها را گفتم که بگویم کم کاری و خطا کم نیست، اما به عهده ماست، شاعران و هنرمندان کم نگذاشتهاند.
مانند بارهای پیش این بار هم نامگذاری اماکن به نام شاعران به پیشنهاد انجمن شاعران ایران بوده است. جاهایی را در اطراف انجمن شاعران به نام آنان گذاشتیم. از سلمان و حسینی و قیصر آغاز کرده بودیم و تا امروز ادامه دادیم و البته هنوز جای بسیاری و بیش از همه جای نیما پدر شعر نوی فارسی خالی است.
راه را باید البته ادامه داد. به امید برپایی موزه شاعران ایران هستیم و به امید اینکه این نامگذاریها را با نصب سردیسها و گزیدههایی از اشعار شاعران مانند آنچه پیشترها در خانه شاعران به انجام رسید، تکمیل کنیم. جا دارد انجمنهای فرهنگی، هنری و علمی دیگری هم در معرفی بزرگانشان قدمهایی بردارند.