64 سال پیش در چنین روزی علیه دولت قانون کودتا شد
پایان تلخ «مصدق» این چنین رقم خورد
در سال های پایانی دهه 20 و در آشفته بازار پایان جنگ جهانی دوم، جبهه ای موسوم به «ملی» متشکل از سیاستمداران معتدل و تا حدودی خوشنام ایران تشکیل شد که محمد مصدق به واسطه پیشینه سیاسی خود، مهمترین شخصیت این تشکل بود. نقطه اوج فعالیت سیاسی مصدق در مجلس شورای ملی چهاردهم و شانزدهم شکل گرفت. مهمترین دستاورد دوران نمایندگی مصدق در این مجالس را می توان تصویب طرحی دانست که هرگونه مذاکره میان دولت و شرکت های خارجی در زمینه نفت را بدون اجازه و مشورت از مجلس منع می کرد. 
تکاپوی خستگی ناپذیر مصدق و جبهه ملی برای کوتاهی دست بیگانگان از منافع و منابع ایران، صنعت نفت را از تاراج انگلیسی ها نجات داد. استعمار و استثمار ستیزی بیگانه در طرحی که مصدق آن را به قانون تبدیل کرد به گونه ای پررنگ بود که از همان زمان انگلیس را مطمئن ساخت که با مصدق راه به هیچ مذاکره ای نخواهد برد. ملی کردن تنها سرمایه کشور از سوی مصدق، بیش از پیش ناکارآمدی نخست وزیران و مسوولان کشوری را عیان ساخت. از سوی دیگر قدرتِ و عدم ثبات شخصیت محمدرضا پهلوی، طی آن سال ها سبب شده بود که کرسی نخست وزیری در کشور 15 بار متوالی میان چهره های گمنام و نامدار قاجار و پهلوی جابجا شود و اکنون زمان آن بود که فردی چون محمد مصدق عهده دار نخست وزیری ایران باشد. 

دشواری های دولت های متقدم و متاخر مصدق
اردیبهشت 1330 آغاز دوران نخست ِنخست وزیری مصدق بود. دورانی که این شاهزاده منتسب به خاندان قاجار تلاش داشت از آن برای استیفای حق ایرانیان بهره جوید. «اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور و تخصیص عواید حاصله از آن به تقویت بنیه اقتصادی کشور و آسایش عمومی» در کنار «اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی و شهرداری ها» دو محور بنیادی برنامه ای بود که دولت نخست مصدق آن را به مجلس شورای ملی تقدیم کرد. محورهایی که با توجه به زیرساخت های معیوب ایران و دخالت غیرقابل انکار قدرت های بیگانه، از دشواری راه دولت و نخست وزیر ایران حکایت می کرد. مذاکرات با شرکت نفت ایران و انگلیس شروع شده بود. شرکت نفت آماده پذیرش ملی شدن نفت ایران نبود و همچنان بر ادامه قرارداد 1933 اصرار داشت. دکتر مصدق از شرکت نفت ایران و انگلیس خلع ید کرد و کار‌شناسان و مدیران این شرکت ناچار به ترک ایران شدند. دولت انگلیس شکایت به شورای امنیت برد و شورا رسیدگی به آن را به دیوان بین‌المللی لاهه ارجاع داد. تلاش برای تثبیت قانون ملی سازی صنعت نفت که سفر به لاهه هلند، شرکت در دادگاه ببن المللی و دفاع مقتدرانه از حقوق ملت ایران یکی از مصادیق آن بود، مصدق را بیش از گذشته نزد مردم به محبوبیت رساند. محبوبیتی که هم دشمنان خارجی بیمناک می کرد و هم در داخل استخوان در گلوی شاه و رقبایش بود.
همزمان با گشایش هفدمین دوره مجلس شورای ملی و با وجود اصرار نمایندگان بر ادامه نخست وزیری، مصدق ترجیح داد از مقام خود استعفا دهد. در حقیقت فشارهای شاه و دربار، عرصه را هر روز بر قانونمداری اوتنگ تر می کرد. تیرماه 1331 او علت این استعفا را کارشکنی‌های اقلیت مجلس‌، عدم ابراز تمایل مجلس سنا به زمامداری او و اختلاف بر سر درخواست اختیارات بیشتر برای نخست‌وزیری اعلام کرد. 
مصدق در 25 تیرماه در نطقی خطاب به ملت ایران گفت: «در جریان حوادث اخیر به این نتیجه رسیده‌ام که به وزیر جنگ قابل اعتمادی نیاز دارم که ماموریت ملی مرا ادامه دهد. چون اعلیحضرت درخواست مرا رد کرده‌است، پس تصمیم به استعفا دارم و هرکسی را که مورد اعتماد مقام سلطنت باشد، برای تشکیل حکومت جدید و انجام خواسته‌های شاهنشاه، تایید خواهم کرد. در شرایط حاضر نهضتی که مردم ایران شروع کرده‌اند، نمی‌تواند به نتیجه پیرومندانه‌ای نائل گردد.» 
اختلافی که بر سر وزارت جنگ با محمدرضا پهلوی به وجود آمده بود، نخست وزیر را تا استعفا پیش برد و مصدق تن به زورگویی شاه جوان نداد. شاه نخست کوشید با توسل به ارتش با بحران مقابله کند، این بار اما مردم هوشیارانه در صحنه حاضر شدند. پس از پنج روز تظاهرات عمومی، خونریزی و علائم اختلاف در ارتش، شاه عقب نشست و از مصدق خواست حکومت جدیدی تشکیل دهد. دوره دوم حضور او در راس دولت، با ملی شدن کامل صنعت نفت همزمان شد و مصدق در پی برنامه ریزی برای گام بعدی آبادسازی ایران بود. پشتیبانی مردم و عقب نشینی شاه سبب شد که مصدق خودکامگی های دربار، اعیان و صاحبان زر وزور را در گوشه و کنار دولت و مجلس برنتابد و آنها را با محدودیت فراوانی روبرو کند. 

کودتای 28 مرداد بسترها و دلایل
دوران کوتاه نخست وزیری محمد مصدق هرچند دستاورد بزرگی مانند ملی شدن صنعت نفت را در پی داشت، اما به شیوه بسیاری از موفقیت های شخص محور در تاریخ ایران با تهدیدهای داخلی و خارجی، سرانجام پایان تلخی تجربه کرد. محمدرضا شاه در اوج دیکتاتوری نتوانست محبوبیت مصدق و اقتدار پنهان و روزافزون او در سایه این محبوبیت را تحمل کند. قطع شدن مخارج آلوده به اسراف دربار شاه، بسیاری از اطرافیانش را علیه مصدق و عملکرد قانونی او برانگیخت. 
از دیگر سو، جبهه ملی که پایگاه اصلی حامیان مصدق بود با شکاف های سیاسی متعددی دست به گریبان شد. مصدق در تصمیم گیری ها نتوانسته بود خائنان به خود را شناسایی کند. برپایه مستنداتی که پس از 65 سال از سقوط دولت مصدق انتشار یافت، او و آیت الله «ابوالقاسم کاشانی » که در فرایند ملی کردن صنعت نفت با هم متحد بودند دچار اختلاف شدند و راه ان دو از هم جدا شد بود. در بُعد خارجی اما دولت انگلستان طی سال های حضور و نفوذ مصدق منابع ایران را از دست رفته دانسته و خود را در جامعه جهانی تحقیر شده دید از شرایط داخلی ایران نهایت بهره را برد و با همکاری ایالات متحده آمریکا نقشه سرنگونی دولت مصدق را به مرحله عمل رساند. 
صبح روز چهارشنبه 28 مرداد سال 1332 عوامل داخلی کودتا، با کمک اوباش تهرانی تظاهرات گسترده ای را علیه دکتر مصدق ترتیب دادند. تا بعد ازظهر خیابان‌ها در کنترل افرادی بود که به طرفداران مصدق حمله می‌کردند. دفترهای احزاب و نشریات طرفدار مصدق یا حزب توده غارت شد و به آتش کشیده شد. دولت مصدق برای مقابله با این حوادث نقشه مشخصی نداشت. جدی نگرفتن خطر، ضعف در تصمیم‌گیری به موقع، عدم ارتباط مناسب در سطوح بالا یا ناامیدی مصدق و یارانش سبب شدکه تظاهرات لحظه به لحظه شدیدتر و احتمال سقوط دولت فزونتر شود. با هجوم تظاهرکنندگان به ساختمان رادیو و تصرف آن، مقاومت در اطراف منزل نخست وزیر هم شکسته شد و به این ترتیب دولت قانونی دکتر محمد مصدق سقوط کرد. 

پایان تلخ مصدق عبرتی برای آینده
کودتای 28 مرداد 1332 در کنار تمام آسیب های جبران ناپذیر در کشور، برای آیندگان ایران عبرت آموز بود. دولت های آمریکا و انگلیس پس از گذشته نزدیک به هفت دهه از خیانت به مردم ایران ضمن اعتراف به نقش خود در این حادثه، به افشای نقش و تاثیر عوامل داخلی این کودتا هم می پردازند. عواملی که برخی مانند شاه و دربار، آگاهانه و به دلیل خودخواهی ها و خودکامگی و برخی دیگر مانند آیت الله کاشانی، ناآگاهانه و به دلیل دلسوزی جاهلانه، حادثه ای را در تاریخ ایران رقم زدند که به اذعان بسیاری از تحلیلگران و مورخان ، ایران را سال های از توسعه سیاسی و اقتصادی عقب نگه داشت و سناریوی بیگانگان با اجرای کم نقص آشنایان داخلی پایان تلخی را برای محمد مصدق و دولت قانونی و ملی او رقم زد.