فوتبالیستی که از تیم‎ملی به شیشه‎بری رسید!
P679.jpg

 در تحریریه مشغول تنظیم خبر بودم که همکارم در بخش فرهنگ‎وهنر صدایم زد و خبر از وجود جوانی فوتبالیست در گوشه‎ای از این شهر سوزان را داد که اسیر بی‎مهری‎ها شده است. همکارم گفت نامش احمد فضیع‎زاده است و در تیم‎های مطرح استان نیز بازی کرده است. بازیکنی که مصدومیت، او را از فوتبال دور کرده و پدر تاکسی‎رانش هم دیگر توان هزینه‎های جراحی‎اش را ندارد.

بی‎درنگ پیگیر او شدم، شماره‎اش را یافتم و به او زنگ زدم. گوشی را برداشت و در میان صدای غرش یک‎سری دستگاه ناشناخته که باعث شده بود صدایش را به سختی بشنوم، از او صحت و سقم شنیده‎هایم را پرسیدم که او تایید کرد. همین کافی بود تا بلافاصله آدرسش را بگیرم و قراری برای رفتن به خانه‎اش بگذارم. به همراه همکارم به خانه‎اش در منطقه خشایار اهواز رفتیم، مسیری را در گرمای 50 درجه پیاده، گز کردیم و به دنبال آدرس می‎گشتیم تا این‎که چشم‎مان به تاکسی زردرنگی افتاد که جلوی یکی از خانه‎ها جا خوش کرده بود. برچسب مشخصات جلوی شیشه تاکسی را خواندیم و دریافتیم که ماشین متعلق به پدر همان فوتبالیستی است که به دنبال منزلش بودیم. زنگ زدیم؛ در را باز کرد و ما را به خانه‎اش برد. نشستیم و پس از کمی خوش و بش، بی آن‎که سوالی از او بپرسم سیر تا پیاز سفره‎ی دلش و آن‎چه که به دنبال آن بودم را برای‎مان گفت.

از شروع فوتبال تا بازی در استقلال اهواز

 احمد حرف‎هایش را این‎گونه آغاز می‎کند: سال 83 فوتبالم را در 13 سالگی با تیم لشکر 92 زرهی اهواز شروع کردم که در آن زمان این تیم در لیگ نونهالان خوزستان بازی می کرد. اما این تیم پس از مدتی منحل شد و من بعد از مدتی که در محلات تمرین کردم، متوجه شدم باشگاه استقلال اهواز در حال تست‌گیری از بازیکنان خوزستانی است.

او ادامه می‎دهد:‌ در سال 84 رفتم و تست باشگاه استقلال اهواز را با موفقیت پشت سر گذاشتم و به عضویت تیم نوجوانان این باشگاه نیز درآمدم که در آن زمان مربیانم آقایان حشمت شیخ‎رباط و خلیل خدادادی بودند. بعد از یک سال حضور در تیم نوجوانان استقلال اهواز، کاپیتان این تیم شدم و سال بعد از آن نیز به تیم جوانان که شهرام غلامی سرمربی آن بود، منتقل شدم.

فضیع‎زاده می‎افزاید: سپس در سال‌های 87 و 88 به عضویت تیم امید باشگاه‌ درآمدم و در نهایت نیز در فصل 88-89 و زمانی که تیم بزرگسالان تازه از لیگ برتر به لیگ یک سقوط کرده بود، به این تیم رفتم و زیر نظر علی فیروزی کار کردم که البته پس از مدتی فیروزی از تیم رفت و داریوش یزدی سرمربی تیم شد و در این زمان من بازیکن ثابت تیم شدم؛ به طوری که پنج ‎بازی آخر نیم‌فصل اول آن سال را فیکس بازی کردم.

وی اضافه می‎کند: ‌پس از چند بازی داریوش یزدی نیز از تیم برکنار شد و آقای فیروز کریمی جای او را در تیم گرفت که اتفاقا او نیز به من اعتقاد داشت و من را فیکس بازی می‎داد، اما نمی‎دانم چه اتفاقی افتاد که زمانی که بازی‎های لیگ امید کشور آغاز شد به من گفتند با توجه به این که هنوز سنم به امیدها می‎خورد و با توجه به این که تیم امید به من نیاز دارد، باید به این تیم بروم. البته من کاملا با تیم بزرگسالان تمرین می‌کردم و تنها برای مسابقات به تیم امید می‎رفتم.

جدایی از استقلال اهواز و رفتن به امیدهای فولاد

این فوتبالیست جوان خوزستانی در ادامه عنوان می‎کند: در پایان فصل 90-89، تیم بزرگسالان به لیگ دسته 2 سقوط کرد و من نیز تصمیم گرفتم از باشگاه جدا شوم، چرا که باشگاه پولی نداشت که از نظر مالی من را ساپورت کند. سال 89 در لیگ یک با تیم هشت میلیون تومان قرارداد بستم ولی حتی یک میلیون تومان هم دستم نیامد و باشگاه نیز به من گفت اگر می‌خواهی جدا شوی باید باقی مانده‎ی قراردادت را ببخشی که من نیز چاره‌ای جز این کار نداشتم.

او بیان می‎کند: ‌پس از جدا شدن از استقلال اهواز به تیم امید فولادخوزستان رفتم و انگیزه‌ام این بود که مانند زمانی که از امیدهای استقلال اهواز به بزرگسالان راه پیدا کردم، در فولاد نیز این اتفاق برایم رخ دهد.

دریافت پیشنهاد از سرپرست استقلال خوزستان!

احمد می‎گوید:‌ پس از دو ماه که با امیدهای فولاد تمرین کردم، پیشنهادی از باشگاه استقلال صنعتی  خوزستان که سال اول تاسیس خود را می‎گذراند، دریافت کردم و این پیشنهاد را شخص خود ‌آقای بهمن روشنایی به من داد؛ چرا که زمانی که من در استقلال اهواز بودم، او سرپرست تیم ما بود و شناخت کاملی از من داشت و در آن مقطع نیز سرپرست استقلال خوزستان شده بود. روشنایی به من گفت "حیف است در امیدها بازی کنی و به تیم ما بیا و در بزرگسالان بازی کن." من هم دو دل بودم و به آقای روشنایی گفتم به نظر شما قراردادم را با امید فولاد فسخ کنم؟ که او نیز به من اطمینان داد که می‌توانم به استقلال صنعتی بیایم و خود افشین کمائی نیز شاهد این موضوع است.

وی با بیان این‎که سرمربی امید فولاد با جدایی‎اش موافقت کرد، می‎افزاید:‌ در شرایطی که فردای آن روز قرار بود با فولاد به اردوی ملایر اعزام شویم، با سیدکوروش موسوی سرمربی وقت امید فولاد صحبت کردم و او به من گفت "اگر حتما تو را می‌خواهند برو."

از فسخ قرارداد با فولاد تا دیپورت غیرحرفه‎ای توسط باقری‎نیا

فضیع‎زاده اظهار می‎کند: خلاصه من با فولاد فسخ کردم و به استقلال صنعتی در لیگ یک کشور رفتم. زمانی که سر تمرین این تیم رفتم، بهمن روشنایی به من گفت که "هنوز با باقری‎نیا (سرمربی تیم) در مورد تو صحبت نکردم و امروز صحبت می کنم!" من نیز باتوجه به این که بدنم آماده بود، باکی نداشتم و گفتم مشکلی نیست و الان صحبت کنید.

او می‌افزاید:‌ وقتی روشنایی با باقری‎نیا صحبت کرد، او پیش من آمد و گفت هیچ تضمینی نیست که حتی یک دقیقه در طول فصل بازی کنی؛ چرا که سه بازیکن در پست تو دارم. من نیز در پاسخ گفتم این حرف منطقی نیست و من تمرین می‌کنم؛ اگر خوب هستم که حقم را می‎گیرم و اگر بد بودم، آن‎ موقع خط می‎‎خورم و این درست نیست که از حالا بگویید بازی نمی‎کنم، چرا که بازی من را ندیده‎اید.

این بازیکن خوزستانی ادامه می‌دهد: خلاصه در نهایت باقری‎نیا من را نخواست و روشنایی به من گفت "برو به تیم امیدها تا در آینده به بزرگسالان راه پیدا کنی" که من گفتم من روی حساب حرف شما، امیدهای فولاد را رها کردم و به استقلال آمدم و اگر قرار بود در امیدهای استقلال بازی کنم، در همان فولاد می‎ماندم. آن زمان عبدالله ناصری و مهدی نیایش‎پور، بازیکنان فعلی فولاد که در لیگ برتر بازی می‎کنند، هم‎بازی‌های من در امید فولاد بودند.

حضور  پرفروغ در نفت مسجدسلیمان و دعوت به تیم‎ملی امید

وی می‎گوید: ‌این موضوع باعث شد چند هفته‎ای بدون تیم بمانم و هم فولاد و هم استقلال صنعتی را از دست بدهم. پس از این چند هفته، داریوش یزدی که از من شناخت داشت و به تازگی به جای سیاوش بختیاری‎زاده سرمربی نفت مسجدسلیمان شده بود، من را به این تیم برد و سه بازی آخر نیم‌فصل اول لیگ دسته اول کشور در فصل 91-90 را برای نفت بازی کردم و آن قدر در این تیم کار کردم که در پایان فصل من و صادق صادقی، هم‌تیمی‎ام در نفت به تیم‎ملی امید که هدایت آن را علیرضا منصوریان برعهده داشت، دعوت شدیم و به همراه این تیم به اردو رفتیم. به نظرم در آن چند سالی که فوتبال بازی کردم، بهترین دورانم همان دوره‎ای بود که در تیم‌ملی امید و اردوهای آن بودم، زیرا خیلی آماده بودم و خیلی خوب بازی کردم.

احمد صحبت‎هایش را این‎گونه ادامه می‎دهد: من در تیم‎ملی امید به لیست 50 نفره این تیم راه پیدا کردم و سپس این لیست به دو لیست 25 نفره تقسیم شد که یکی از آن‌ها شامل بازیکنان اصلی و لیگ برتری و لیست دیگر شامل بازیکنان لیگ یکی و ذخیره بود که من باتوجه به این‌که در لیگ یک بازی می‌کردم، در لیست ذخیره بودم و جالب این که هم‌پستی من در لیست اصلی تیم، امین حاج‌محمدی بازیکن فعلی استقلال بود.

پیوستن به ملی‎حفاری در لیگ 2 پس از یک سال دوری از فوتبال

او می‎افزاید: چند ماهی عضو تیم‎ملی امید بودم و با این تیم تمرین می‎کردم تا این‎که برای فصل بعد مسابقات لیگ، مشمول شدم و یک فصل کامل نتوانستم بازی کنم. سپس دانشگاه قبول شدم و مستقیما به واسطه یکی از دوستانم، جذب تیم‎ ملی‌حفاری در لیگ 2 شدم. راستش را بخواهید وقتی که مشمول شدم و یک سال نتوانستم فوتبال بازی کنم، قصد داشتم دیگر فوتبال بازی نکنم؛ چرا که زده شده بودم و یک سال دوری از فوتبال من را از تیم‎ملی نیز دور کرده بود. زمانی که در لیست 25 نفر ذخیره تیم‎ملی امید قرار گرفته بودم، اهداف بلندی در سر داشتم و در ذهنم رویای بازی در لیگ برتر و بازی در تیم‎ملی بزرگسالان را می‌پروراندم، چرا که تیم‎ملی امید، تیم دوم ملی کشور است و قطعا از آن‎جا می‎توانستم به تیم بزرگسالان برسم؛ اما متاسفانه این اتفاقات من را از فوتبال زده کرد. با وجود این، تصمیم گرفتم از یک جایی دوباره شروع کنم و این شد که به تیم بزرگسالان ملی‎حفاری در لیگ 2 کشور پیوستم که هدایت آن بر عهده آقایان ناصر مطلق و احسان طیبی بود. قراردادم هم با این تیم 10 میلیون تومان بود. این مبلغ را در شرایطی قبول کردم که زمانی که در تیم امید استقلال اهواز بازی می‌کردم، قراردادم با آن ها هشت میلیون تومان بود.

پارگی رباط صلیبی در آستانه پیوستن به تیم عبدالله ویسی

این فوتبالیست خوزستانی عنوان می‎کند: در سه بازی اول کارت بازی من صادر نشده بود. بعد از بازی سوم دفاع چپ تیم مصدوم شد و مسوولان تیم مجبور شدند به تهران بروند و کارت من صادر شد و من فیکس تیم شدم تا این‎که در فاصله پنج بازی به پایان فصل 93-92 و در شرایطی که در کورس قهرمانی بودیم، در مقابل تیم اتکای آمل مصدوم شدم و برای اولین بار رباط صلیبی پاره کردم. این مصدومیت در شرایطی برای من اتفاق افتاد که بعدا فهمیدم در آن مقطع جزو گزینه‌های اصلی عبدالله ویسی برای پیوستن به تیم استقلال خوزستان در فصل اول حضورشان در لیگ برتر بودم که متاسفانه این مصدومیت همه چیز را خراب کرد. این مصدومیت درست در زمانی که بعد از آن همه مشکلات دوباره در حال احیا شدن بودم،‌ گریبان‎گیرم شد.

جراحی زانو و داستان آوردن فاکتور هزینه برای باشگاه

وی توضیح می‎دهد: بعد از این مصدومیت نزد دکتر کیهانی که در بین فوتبالیست‌های مطرح، بسیار شناخته شده و از برجسته‎ترین فیزیوتراپ‌ها و جراحان کشور در تهران است، رفتم و زانویم را حدود 9 میلیون تومان جراحی کردم. زمانی که مصدوم شدم قرارداد سه ساله با ملی‌حفاری داشتم و این اتفاق برای من در سال اول قراردادم رخ داد. به باشگاه گفتم باید عمل کنم ولی پول ندارم و به من گفتند "تو خرج کن و بعد فاکتور بیاور" که من گفتم "اصلا پولی ندارم که بخواهم خرج کنم"؛ نمی‌دانم کجای دنیا به این شکل است که بازیکن تیمی مصدوم شود و به او بگویند فاکتور بیاور! در همه جای دنیا بازیکن را خود باشگاه با هزینه و نظارت خود درمان می‎کند و بازیکن حتی کرایه هم از جیب خودش نمی‎دهد.

قول پرداخت 70 درصد از هزینه عمل و ناپدید شدن فاکتور در باشگاه

احمد با اشاره به بی‎مهری‎های صورت‎گرفته نسبت به وی در دوران مصدومیت، می‎گوید: با خودم فکر کردم و دیدم اگر بخواهم به امید باشگاه منتظر بمانم، فایده‎ای ندارد و خودم ضرر می‎کنم، چرا که یک روز هم برایم یک روز بود. متاسفانه هیچ یک از اعضای باشگاه و حتی مدیرعامل، پاسخگوی من نبودند، چرا که دلشان نمی‎سوخت و حتی 10 سال هم می‌گذشت، خبری از آن‌ها نمی‎شد. بنابراین به هر ترتیبی که بود، به این در و آن در زدم و پول عملم را تهیه کردم و مبلغ 9 میلیون و 300 هزار تومان برای باشگاه فاکتور بردم. جالب اینجاست حالا که فاکتور را بردم به من می‌گویند خرج رفت و برگشت به تهران، کرایه و اسکان با ما نیست و خلاصه به هر ترتیب، سر و دُم این مبلغ را زدند و گفتند ما فقط 70 درصد این مبلغ را می‎پردازیم.

او ادامه می‌دهد: وقتی این را شنیدم، شاخ درآوردم و گفتم مگر نه این که من در این باشگاه مصدوم شدم؟ که آن‎ها گفتند "این وسط شما هم سودی کردی و فوتبال بازی کردی!" پاسخ‌هایی که مسوولان باشگاه می دادند غیرحرفه‌ای و غیرورزشی بود. آن‌ها حتی گفتند "تو به واسطه بازی در این تیم مطرح شدی و پول گرفتی و اگر نیایی، بازیکن دیگری جایت می‎آید." خلاصه من همان 70 درصد را قبول کردم ولی دو سه ماه گذشت و خبری نشد و مدام من را به این‎ طرف و آن‎ طرف پاس می‎دادند و تلفن‎بازی می‎کردند.

فضیع‎زاده با اشاره به مفقود شدن فاکتورش در باشگاه بیان می‎کند: پس از چند بار که به جد پیگیر شدم، کاشف به عمل آمد که آقایان اصلا فاکتور من را گم کرده‎اند ولی خوشبختانه من یک کپی برابر اصل از فاکتورم داشتم و مجددا آن را برای‌شان آوردم که این دفعه به من گفتند،‌ این مبلغ را روی قرارداد فصل آینده‌ات می‌آوریم!

فصل جدید و باز هم پاره شدن رباط صلیبی!

این فوتبالیست مصدوم خوزستانی می‎گوید: خیلی از بازیکنان در آن فصل قراردادهای 30،40 میلیونی داشتند ولی در مجموع 10 مسابقه هم بازی نکردند ولی من که قراردادم کمتر از همه بود، بیشترین بازی را کرده بودم. در فصل بعد از آن احسان طیبی مربی تیم گفت "در این فصل سقف قرارداد 20 میلیون تومان است و اگر بازیکن فیکس باشید یک میلیون تومان و به ازای هر برد نیز یک میلیون تومان روی قراردادتان می‌آید" این گفته آقای طیبی به ضرر من بود؛ چرا که اگر مصدوم می‎شدم و اگر بازی نمی‎کردم پول نمی‎گرفتم! آن فصل با من قرارداد 15 میلیون تومانی به شرط بازی بستند که در اول فصل بازهم رباط پاره کردم و تیم هم تا پایان فصل فقط یک برد کسب کرد و به لیگ 3 سقوط کرد!

تداوم مشکلات مالی برای عمل دوم

او در ادامه می‎گوید: باز هم به دکتر کیهانی مراجعه کردم که باز هم دکتر گفت باید عمل کنم، آن هم در شرایطی که نیمی از پول عمل قبلی را قرض گرفته بودم. باشگاه هم 70 درصدی را که قول داده بود و معادل 6.5 میلیون تومان می‎شد، به من نداده بود. جالب است بدانید آن‎هایی که قول دادند 6.5 میلیون تومان روی قراردادم بابت عمل قبلی بیاید، تنها پنج میلیون به قراردادم اضافه کردند و با من در آن فصل درمجموع قرارداد 20 میلیون تومانی بستند و معلوم نشد 1.5 میلیون تومان از پولم آن وسط چه شد!

از احمد می‌پرسم چرا طی این مدت هیچ‎گاه به کمیته انضباطی فدراسیون شکایت نکرده است؟ که در پاسخ با ناامیدی جواب می‎دهد: "به هر حال شکایت کردن نیز هزینه‌هایی دارد و چند باری باید به تهران رفت و آمد کرد. از طرفی نیز باید مبلغی را به حساب کمیته انضباطی فدراسیون جهت رسیدگی به شکایت واریز کرد که با توجه به مبلغ قراردادمان، اصلا نمی‌صرفید که بخواهیم شکایت کنیم."

جراحی ناموفق در اهواز

فضیع‎زاده می‎گوید: اگر می‎خواستم عمل دومم را به صورت خصوصی نزد دکتر کیهانی انجام دهم، هزینه آن بیشتر از عمل اول می‎شد که نمی‎توانستم از عهده هزینه آن برآیم. این شد که تصمیم گرفتم پایم را در همین اهواز به تیغ جراحان بسپارم ولی متاسفانه نتیجه نگرفتم و در حال حاضر همه می‎گویند برای آن که نتیجه بگیرم، باید باز هم نزد دکتر کیهانی عمل کنم که واقعا پرداخت هزینه‎اش در توانم نیست.

تشدید مصدومیت به دلیل ناتوانی مالی جهت انجام عمل سوم

احمد با لبخندی تلخ که از ابتدای صحبت بر لبانش است، ادامه می‎دهد: راستش را بخواهید در حال حاضر وضعیت زانویم اصلا خوب نیست و حتی راه رفتن را نیز برای من مشکل کرده است و اگر هم قرار باشد فوتبال را ادامه دهم،‌ پزشکان گفته‎اند که باید حتما عمل سوم را انجام دهم. کمی ناامید شده‌ام چرا که من در حال حاضر 25 سال سن و مشکل خدمت سربازی نیز دارم و اگر بخواهم دو سال هم خدمت بروم، 27 ساله می‎شوم و پس از آن نیز حداقل یک سال زمان می‎خواهد تا آماده شوم. متاسفانه سنم در حال افزایش است و این اصلا برای من که عاشق فوتبال بوده‎ام و با آن زندگی کرده‎ام، قابل تحمل نیست. من برای فوتبال از خیلی چیزها گذشتم. از نظام وظیفه پرسیده‌ام و به من گفته‌اند که اگر زانویم را سه بار جراحی کرده باشم، از خدمت معاف می‎شوم ولی من دیگر پولی برای جراحی سومم ندارم. از طرفی نیز تا زمانی که معاف نشوم، عمر فوتبالی‌ام در حال هدر رفتن است.

ظهور رگه‎های امید در اوج ناامیدی

وی می‎افزاید: با موسی سواری مربی سابقم و مربی کنونی تیم بزرگسالان فولاد صحبت کردم و او به من گفت باتوجه به این که پستم دفاع است می‎توانم در 28 سالگی هم مفید باشم و به اوج برگردم. او  عبدالله کرمی را برای من مثال زد و گفت کرمی الان 33 ساله است و راحت تا سه سال آینده نیز می‎تواند بازی کند. اگر بتوانم عمل سوم را انجام دهم و سپس معاف شوم، حداقل می‌توانم فکر کنم دو سالی که مصدوم بوده‎ام، به خدمت رفته بودم و کمتر حسرت بخورم.

تنها 18 میلیون تومان دریافتی طی قرارداد سه ساله

این فوتبالیست مصدوم خوزستانی که باوجود لبخند روی لبش، می‌شد ناراحتی را در وجودش حس کرد، بازهم تاکید می‎کند: باور کنید باشگاه ملی‌حفاری حتی حق و حقوق کامل قرارداد سه ساله‎ام را هنوز نداده است. براساس قانون فدراسیون هر سال باید 20 درصد به قرارداد سال قبل بازیکن اضافه شود که من سال اول 10 میلیون تومان بستم، سال دوم 20 میلیون تومان (با احتساب نیمی از هزینه عمل سال قبل از آن) و سال سوم قاعدتا باید بیشتر باشد که من در مجموع تاکنون 18 میلیون تومان گرفته‎ام! من حتی به دلیل مشکلات مالی از برج هشت سال گذشته دیگر نتوانستم فیزیوتراپی بروم.

کار در شیشه‎بری،‌ حسرت و ناامیدی 

او که دیگر لبخند و بغضش آمیخته با یکدیگر شده است، می‌گوید: در حال حاضر که به دلیل مصدومیت فوتبال را به طور کامل کنار گذاشته‎ام، در شیشه‎بری مشغول به کار هستم تا بتوانم خرج خودم را در بیاورم و بتوانم هزینه عمل سومم را تا حدودی تهیه کنم، چرا که پدرم راننده تاکسی است و واقعا دیگر نمی‎تواند برای عمل‌های من هزینه کند. ته دلم دوست دارم باز هم به فوتبال برگردم ولی لازمه آن انجام عمل سومم است که همان طور که گفتم پولش را ندارم، زیرا اگر بخواهم از عملم مطمئن باشم، باید نزد دکتر کیهانی به صورت خصوصی عمل کنم تا مانند عمل دومم پشیمان نشوم.

مدتی دکه فلافلی زدم ولی نتوانستم بمانم و به کار ادامه دهم چرا که در تلویزیون رفیق‌ها و هم‌دوره‌ای‌هایم را می‎بینم که دارند بازی می‎کنند ولی من نمی‎توانم بازی کنم. الان هم که در شیشه‌بری هستم، به صورت کامل نمی‎توانم آن جا کار کنم، چون آن‎جا فقط حضور فیزیکی دارم و ذهن و قلبم در مستطیل سبز است. هزینه عمل آخرم حدود 12 میلیون تومان می‎شود و من در این زمینه کاملا از باشگاه ناامید شده‌ام. باشگاه زمانی که در اوج بودم و تیم هم در کورس قهرمانی بود، به فکر من و هزینه‌هایم نبود و به من گفتند فاکتور بیاور، دیگر چه برسد به الان که قراردادم تمام شده است و بیش از دو سال هم است که بازی نکرده‎ام.

صحبت پایانی احمد و درخواست او...

احمد در انتهای صحبت‎هایش در اوج ناامیدی، سعی می‎کند امید را در خودش زنده کند و می‎گوید: امیدم را از دست نداده‎ام و فقط مشکلی که پیش رویم است، مشکل عمل است. از مسوولان‌ می‌خواهم فقط هزینه عمل من را بدهند تا بتوانم برگردم و باز هم بازی کنم؛ هزینه‎ عمل‎های قبلی را هر طوری که بود دادم و گذشت ولی واقعا از عهده این یکی برنمی‎آیم. مسوولان باشگاه ملی‎حفاری هم متاسفانه انسان‌هایی نیستند که برای ورزشکار دل بسوزانند و من هم وقتی می‎دانم آن ها قرار نیست کاری برای کسی کنند، پس انتظارداشتن از آن‎ها نیز بیهوده و بی‎جا است. دیگر درخواستم را عمومی مطرح می‎کنم و می‎گویم هر کسی از هر قشری که می‎تواند کاری برایم انجام دهد و کمکی کند، آن را دریغ نکند تا فقط بتوانم به فوتبال باز گردم، چرا که از باشگاه خیری ندیدم و خیری هم نخواهم دید. آن‎ها هیچ سراغی از من نمی‎گیرند و حتی نمی‎دانند کجا هستم! و با مصدومیتم، خودم نیز به فراموشی سپرده شدم.

به گزارش ایسنا، شکی نیست که احمد فضیع‎زاده‎های بسیاری در سراسر ایران و شاید استان‎مان وجود دارند که هر یک به نوعی مورد بی‎مهری قرار گرفته‎اند ولی دست تقدیر، ما را به سمت احمد برد تا شاید به مسوولان باشگاه‎ها تلنگری وارد شود تا بیایند و ثابت کنند معرفت همچنان زنده است و اگر کسی را می‎شناسند که شرایط مشابه احمد را دارد، او را به حال خویش رها نکنند.

احمدی که اکنون از سوی جامعه فوتبال استان در این سن کم به فراموشی سپرده شده است، چه بسا می‎توانست یکی از آینده‎داران فوتبال کشور باشد، که قطعا هم همین‎طور است؛ چرا که کسی که به تیم‎ملی ایران دعوت شده است، حُکماً چیزی در چنته خود داشته که این افتخار بزرگ نصیبش شده است.

البته وقتی در کشور ما پیشکسوتانی هستند که بعد از عمری افتخارآفرینی برای کشور، بی‎رحمانه به تاریخ سپرده می‎شوند، شاید فراموش نشدن امثال احمد، انتظاری بی‎جا باشد.

آری؛ این روزها اگر خون هم گریه کنی، عمق همدردی دیگران با تو تنها یک کلمه است؛ "آخی!"

گزارش: سیدجواد خراسانی، خبرنگار ایسنا منطقه خوزستان

انتهای پیام