با عدم اشتیاق فرزندمان به مدرسه چه کنیم؟
روانشناس کودک خود باشید


خانم دکتر خیلی وقت‌ها والدین متوجه می‌شوند کودک‌شان به هر دلیلی از رفتن به مدرسه امتناع می‌کند یا دچار ترس و اضطراب است. خصوصا بچه‌هایی که تازه کلاس اول می‌روند. دقیقا والدین باید در این مواقع چه کاری انجام دهند؟

در وهله‌ي اول باید گفت که همه‌ي ترس‌ها و اضطراب‌ها یا مقاومت بچه‌ها نسبت به مدرسه رفتن دلیل یکسانی ندارد. درواقع بهترین کسانی که می‌توانند تشخیص دهند دقیقا چه اتفاقی به این موضوع انجامیده والدین هستند. مثلا اول از همه باید دید آیا کودک کلاس اولی آن‌ها دچار این موضوع شده یا مثلا این کودک تا یک هفته قبل مدرسه را دوست داشته و ناگهان تغییر عقیده داده است.

بگذارید ابتدا درباره‌ي کودکان کلاس اولی صحبت کنیم.

والدین باید بدانند که در دوره‌ي رشد تا سه سالگی باید اضطراب جدایی در کودکان از میان برود که عموما نسبت به مادر دارند و کم‌کم شروع کرده باشند با گروه‌های همسال خود بازی کردن و نوعی فاصله گرفتن‌های موقت از والدین را یاد بگیرند. معمولا هم این روزها، بچه‌ها دوره‌های مهد و پیش‌دبستانی را تجربه کرده‌اند. اما اگر این اولین تجربه‌ي جدایی بچه‌ها از والدین برای مدت زمان طولانی است در ماه اول این اضطراب تا حدودی طبیعی است. والدین این کودکان باید قبل از هر چیز این اطمینان را به کودک بدهند که همیشه بعد از مدرسه دنبال او می‌آیند. باید حتما همراه کودکان به مدرسه بروند و تا رفتن آن‌ها سر کلاس صبر کنند. باید به آن‌ها این نوع آموزش شناختی را با مثال‌های متعدد بدهند که وقتی پیش آن‌ها نیستند به این معنا نیست که مثلا دیگر امکان دسترسی کودک به آن‌ها مهیا نیست یا اتفاقی برای کسی می افتد و ... ببینید بسیاری از کودکانی که اضطراب جدایی دارند یک‌جور سرشت آن‌ها به هر دلیلی اضطرابی است مثلا شاید مشکلاتی در زندگی خانوادگی آن‌ها وجود داشته باشد و کودک ترس از دست دادن والدین (طلاق) را داشته باشد و گمان کند در وقت نبود آن‌ها نزد پدر و مادر اتفاق بدی می افتد. این‌جاست که می‌گویم پدرومادرها بهتر می‌توانند وضعیت فرزندشان را تشخیص دهند و به او کمک کنند.

اگر کودکی واقعا مشکلش این باشد که مدرسه‌‌اش را دوست ندارد چطور؟

این اتفاق هم می‌تواند بیفتد. مثلا کودکانی که اعتماد به نفس پایینی دارند ممکن است از بودن در جمع هراس داشته باشند. ممکن است در دوره‌ي مهد و پیش‌دبستانی با دوستان‌شان بوده‌اند و حالا اضطراب جدایی از آن‌ها را داشته باشند. یا مثلا در روزهای اول تجربه‌های خوبی از مدرسه نداشته باشند و حضور در مدرسه آن را برایشان تداعی کند. مهم‌ترین کاری که والدین باید انجام دهند این است که هرگز از تنبیه و اجبار برای کودکان استفاده نکنند. سیاست‌های تشویقی و دلگرمی و حمایت جواب موثرتری می‌دهد. اما پیش از هر چیز باید با کودکان درباره‌ي هر حسی که دارند صحبت کرد. شاید به نظر برسد کودکان گنگ و کلی حرف می‌زنند، اما اگر والدین تکنیک صحبت کردن با فرزندشان درباره‌ي احساس‌هایشان را بدانند می‌توانند کلیدواژه‌های مناسب را در حرف‌های فرزندشان پیدا کنند که مشکل اساسی در آن‌جاست. والدین برای این‌که به‌طورکلی بتوانند با فرزندان‌شان درباره‌ي احساس‌هایشان حرف بزنند باید بتوانند خودشان در مورد احساس‌هایشان با فرزندان‌شان حرف بزنند و به او این مهارت را یاد بدهند به جای تاسف خشم، فرار، غم و هر احساس دیگری می‌توانند آن را با والدین در میان بگذارد. این به نظرم مهم‌ترین کار یک پدرومادر است.

خانم دکتر وادلین چه کار می‌توانند بکنند تا باعث شوند فرزندان‌شان با همسالان خود رابطه‌ي گرمی داشته باشند و دوست‌های خوبی در مدرسه پیدا کنند.

واقعیت این است که موضوع دوست‌یابی و اجتماعی بودن تجویزی نیست. کمی سرشت بچه‌ها در این زمینه با یکدیگر متفاوت است و پدرومادرها باید تفاوت‌های کودکان خود را درک کنند. اتفاقا اصلا نباید فرزندشان را با کس دیگری مقایسه کنند. مثلا بگویند ببین فلانی چقدر زود توانسته در مدرسه دوست پیدا کند. برخی بچه‌ها دیرجوش و برخی زودجوش هستند. این یک ایراد نیست. اما اگر پدرومادرها خودشان بتوانند به‌طور غیرمستقیم الگو باشند می‌توانند روی بچه‌هایشان تاثیر بگذارند. مثلا خود آن‌ها دوستانی داشته باشند و روابط میان پدر و مادر صمیمی باشد. این‌ها تا حدی به مشکل ارتباطی کودک کمک می‌کند. واقعیت اين است که باید پدرومادرها یاد بگیرند گاهی جلوی فرزندان‌شان نقش بازی کنند. نکته‌ي دیگر این‌که باید کودک با یک آرامشی به مدرسه برود. حالا این آرامش می‌تواند در زود خوابیدن بچه برای آماده‌شدن در صبح مدرسه باشد تا آرامش درون خانه.

در یک جمع‌بندی نکته‌ي اصلی سخنان شما با وادلین چیست؟

درک‌کردن کودک‌شان در هر شرایطی و همدلی کردن با او و مشکلاتی که دارد. مدرسه اولین جایی است که کودک اجتماعی‌شدن را یاد می‌گیرد. هم باید مهارت‌های زندگی و اجتماعی‌شدن را بیاموزد و هم با تکالیفی رو‌به‌روست. باید به کودک در هر سنی فرصت بدهیم خود را با شرایط وفق بدهد.

دوم این‌که کودک باید اطمینان داشته باشد پدرومادرش در هر زمینه‌ای چه یادگیری، چه درک احساساتش کنار او هستند. حتی اگر کودکی درباره‌ي معلم خود خشمگین بود باید بتواند آن را با مادر یا پدرش در میان بگذارد. باید به او اجازه دهیم حرف بزند. بعد سوءتفاهم‌های ذهن او را حل کنیم آن‌هم نه یک شبه. باید در این موارد با معلم هم صحبت کنیم تا مشکل حل شود.

والدین باید خیلی موارد را درباره‌ي نحوه‌ي یادگیری و اجتماعی‌شدن کودک‌شان بدانند و مثلا یک نمونه‌ي ساده این‌که خیلی از کودکان ترسیدن یا مضطرب بودن را از خود گروه همسالان و دوستانش یاد می‌گیرند. باید والدین بدانند دقیقا هر حسی که کودک‌شان دارد از کجا می‌آید؟ آن‌ها باید بدانند اولین روانشناس کودک خود هستند و باید به دانسته‌های زیادی درباره‌ي دوره‌ي کودکی مجهز باشند. در این زمینه از روانشناس متخصص کودک هم می‌توانند کمک بگیرند.