کد خبر: ۶۵۷۱
تاریخ انتشار: ۱۸:۴۵ - ۱۴ آبان ۱۳۹۵
سرمربی سابق تیم فوتبال استقلال گفت: فردی که حکم جلب منصورخان را گرفت حالا برایش اشک می ریزد.


پرویز مظلومی درباره درگذشت منصور پورحیدری گفت: خیلی سخت است نمی دانم چه بگویم مرد بزرگی را از دست دادیم. به شخصه یک پدر ، یک دوست و یک الگو را از دست دادم. مردی که سلامت و پاکی او زبانزد بود. هیچکس از پورحیدری بدی ندیده بود. حالا نمی دانم چگونه بااین مصیبت کنار بیایم. فقط امیدوارم خداوند به خانواده او صبر بدهد. منصورخان مرد صبوری بود و قطعا خانواده عزیز او هم صبر دارند. 

وی در ادامه گفت: دو سال قبل که ایشان به بیماری سرطان ریه مبتلا شد فقط من و خانواده اش این موضوع را می دانستیم. در طول این دو سال همیشه از طریق پزشکانش روند درمان و پیشروی بیماری را پیگیری می کردم. دو سال پیش می دانستم که با آن بیماری مهلک منصورخان از پیش ما رفتنی است اما همیشه امید خودم را حفظ کردم حالا هم که منصورخان از پیش ما رفته است فقط می توانم بگویم افسوس و صدافسوس.

مظلومی گفت: وقتی فوتبالم را کنار گذاشتم و مربی امیدهای استقلال شدم 6 ماه نگذشته بود که منصورخان من را کنار خودش برد. او همه چیز من بود. نمی دانم چه کسی اولین بار به او گفت پدر استقلال اما بهترین لقب برای او همین پدر استقلال بود. من می دانم که برای استقلال چه کارهایی کرد. دارایی اش را فروخت ، نمایشگاهش را فروخت و ملکی که از بازار آهن به او به ارث رسیده بود آن را هم فروخت. متاسفم که برخی از ما قدر او را ندانستیم. یادم  است که یکی از بازیکنان پولی را می خواست و حتی حکم جلب منصورخان را گرفت و او برای آنکه پول بازیکن را بدهد خانه اش را فروخت. چه کسی برای استقلال چنین کارهایی کرده است. برخی از همانها که حکم جلب منصورخان را گرفته اند حالا برایش گریه می کنند چرا تا وقتی زنده هستیم قدر یکدیگر را نمی دانیم.

وی  گفت: امیدوارم همه ما قدر یکدیگر را تا وقتی زنده ایم بدانیم. ضمنا امیدوارم فدراسیون فوتبال و باشگاه استقلال مراسمی در شأن منصورخان برگزار کند. از امروز صبح اس ام اس های زیادی را از شهرهای مختلف داشته ام که همه آنها در سوگ منصورخان نشسته اند. منصور پورحیدری نه فقط به استقلالی ها بلکه به همه مردم ایران تعلق داشت و به خاطر اخلاق خوبش همه او را دوست داشتند. 

مظلومی در پایان گفت: برایم سخت است که در این دو سال هم برادرم را از دست دادم و هم منصورخان را که مثل پدر برای همه ما بود. نمی دانم چگونه از تلخی این اتفاقات حرف بزنم. 

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: