کد خبر: ۳۵۳۸۰
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۱ - ۰۶ شهريور ۱۴۰۰
دانشگاه رفتن از سکه افتاد
درحالی‌که تصور عمومی و غالب جامعه این است که رقابت سنگینی برای تصاحب صندلی دانشگاه‌ها در ایران وجود دارد و اغلب داوطلبان در صف ورود به آموزش عالی هستند، سازمان سنجش آموزش کشور اعلام کرد ۵۲ درصد داوطلبان کنکور سال ۱۴۰۰ که مجاز به انتخاب رشته شده بودند، از این کار صرف‌نظر کردند و عطای ورود به دانشگاه را به لقایش بخشیدند.
قلم‌نیوز:البته این اتفاق ناگهانی رخ نداده و بررسی‌ها نشان می‌دهد که از سال ۱۳۹۰ جریان انصراف داوطلبان مجاز برای انتخاب رشته شکل گرفته و به‌تدریج افزایش‌یافته است؛ به این معنا که اگر در سال ۱۳۹۰، ۷۵ درصد داوطلبان خواهان انتخاب رشته دانشگاهی بودند در سال ۱۴۰۰ این رقم به ۴۸ درصد کاهش پیدا کرده است.

لازمه تحلیل روند کاهشی اشتیاق به انتخاب‌ رشته در کنکور سراسری، دست‌گذاشتن روی علت‌های نوپدید است وگرنه اشاره به ‌علت‌هایی که همیشه وجود داشته و به‌خاطر آنها بخشی از داوطلبان دست از انتخاب‌رشته کشیده‌اند، کمکی به تحلیل علل کاهش رغبت به انتخاب ‌رشته توسط افراد مجاز نمی‌کند. به‌عنوان نمونه برخی معتقدند بخش زیادی از داوطلبانی که انتخاب‌ رشته نکرده‌اند، جزو افرادی هستند که فقط با هدف پذیرش در رشته‌محل‌های برتر کنکور داده‌ اما چون رتبه لازم را کسب نکرده‌اند، از انتخاب رشته پرهیز می‌کنند تا سال آینده دوباره کنکور دهند. یا اینکه فاطمه زرین‌آمیزی، سخنگوی سازمان سنجش آموزش کشور در پاسخ به اینکه چرا نیمی از داوطلبان مجاز به انتخاب رشته کنکور سراسری ۱۴۰۰ انتخاب رشته نکرده‌اند، تنها به این نکته بسنده کرده که «چون یکسری از داوطلبان تجربی به‌عنوان رقابتی‌ترین گروه آزمون نتوانسته‌اند نتیجه دلخواه را کسب کنند و تصور می‌کنند که امکان پذیرش در آن ۴ رشته پرطرفدار را ندارند، انتخاب‌رشته نمی‌کنند.» این در حالی است که این علت‌ها حتی در اوایل دهه ۹۰ هم وجود داشته و انگیزه تازه‌ای برای انصراف از انتخاب‌رشته به‌حساب نمی‌آیند.
 

بی‌انگیزگی جامعه و کاهش جذابیت تحصیلات دانشگاهی

برای بررسی فرضیه‌های محتمل کاهش اشتیاق افراد مجاز به انتخاب‌رشته در کنکورهای سراسری طی یک دهه اخیر مطالعه جدی در وزارت علوم صورت نگرفته یا در دسترس نیست به همین دلیل با استادان حوزه‌ مدیریت آموزشی در این‌باره گفت‌وگو کرده‌ایم تا بخشی از کاهش تمایل جوانان برای حضور در دانشگاه مشخص شود. کامران محمدخانی، استاد دانشگاه و دکتری مدیریت آموزش عالی در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: «در درجه اول اصلی‌ترین علت، بی‌انگیزگی در سطح جامعه است. یک کسالت علمی در جامعه ایران وجود دارد که این موضوع می‌تواند ناشی از شرایط فرهنگی، اجتماعی، شغلی و آینده مبهمی باشد که جوانان با آن مواجه هستند. کاهش منزلت استاد در سطح جامعه مهم‌ترین عامل برای بی‌انگیزگی بوده است.»
محمدخانی کاهش جذابیت تحصیلات دانشگاهی را دومین فرضیه دانست و توضیح داد: «یکی دیگر از دلایل می‌تواند این باشد که رقابت بر سر درصد بزرگی از صندلی‌های دانشگاه‌ها که البته از کیفیت لازم هم برخوردار نیستند، وجود ندارد.»

پریوش جعفری، عضو هیأت علمی گروه مدیریت آموزشی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی با بیان دیگری به تبیین این فرضیه پرداخته و به همشهری می‌گوید: «با بحث کاهش ارزش تحصیلات در کشور مواجه هستیم. بسیاری از رشته‌هایی که در دانشگاه‌ها ارائه می‌شوند چون جنبه کاربردی ندارند و دانشجویان بلد نیستند با آموخته‌هایشان کاری انجام دهند و از آن استفاده کنند، بنابراین ارزش تحصیلات در ذهن آنها کاهش پیدا می‌کند که البته برخی رشته‌های خاص و دانشگاه‌های خاص از این موضوع مستثنی هستند.» او می‌افزاید: «از طرفی آن‌قدر فراوانی پذیرش بالا رفته که باعث شده جذابیت رشته‌ها کاهش پیدا کند. جایی که عرضه زیاد می‌شود، شاید بر تقاضای مفید تأثیر بگذارد. هرچه ظرفیت‌ها کمتر بود، افراد با چالش و تلاش و عطش بیشتری به سمت دانشگاه می‌رفتند اما الآن دیگر اینطور نیست. الان می‌بینند که هر کسی در جلسه کنکور شرکت می‌کند مجاز به انتخاب رشته است و اصطلاحا قبول می‌شود.»
 

ناتوانی در پرداخت شهریه به‌خاطر شرایط اقتصادی

عوامل اقتصادی از دیگر محورهایی است که به اعتقاد کامران محمدخانی، مولف کتاب «حوزه رهبری آموزش عالی» می‌تواند در ردیف فرضیه‌های محتمل برای کاهش اقبال داوطلبان مجازشده برای انتخاب‌رشته قرار گیرد. او در این‌باره توضیح داد: «بخش کوچکی از دانشجویان در قالب دانشجوی روزانه تحصیل می‌کنند و بخش بزرگی از آنها شهریه‌پرداز هستند. شهریه دانشگاه‌ها سبد خانوار را تحت فشار قرار داده و درپی تورم سرسام‌آور و هزینه‌های بالای زندگی، شرایط اقتصادی سخت‌تر شده است. داوطلبان آموزش عالی هم یک بررسی اجمالی کرده  و فکر می‌کنند که اگر قرار است شهریه بپردازند، انتخاب رشته فایده ندارد. این موضوع برای دانشجویانی که در شهرهای دیگر پذیرش می‌شوند شرایط را سخت‌تر کرده است، چون باید هزینه‌های یک زندگی مستقل را بپردازند.»
 

یا مهاجرت یا کار

او معتقد است: «آن دسته از داوطلبان آموزش عالی که به‌اصطلاح دستشان به دهانشان می‌رسد، ویزای تحصیلی می‌گیرند و برای تحصیلات دانشگاهی از کشور خارج می‌شوند. آمار دانشجویان کارشناسی که در دوسال اخیر مراجعه می‌کنند و برای تحصیل در یک دانشگاه خارجی توصیه‌نامه می‌خواهند بیشتر شده است. استدلال آنها این است که حتی اگر به‌خاطر محدودیت‌های کرونایی امکان حضور در کشور دانشگاه مورد نظرشان فراهم نباشد هم آموزش را به‌صورت مجازی می‌گیرند و موقعی که شرایط فراهم شد به کشور مقصد خواهند رفت. از سوی دیگر برخی که توان پرداخت شهریه از عهده خود و خانواده‌شان خارج است، دنبال شغل می‌گردند. متأسفانه شاهد هستیم که بین دانشجویان‌مان برخی پیک موتوری هستند و برای رستوران‌ها کار می‌کنند».
 

افزایش بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی

کاهش جایگاه تحصیل‌کرده‌ها و نبود تناسب بین ظرفیت‌های شغلی و توانایی‌های آکادمیک و تخصصی افراد از دیگر فرضیه‌هایی است که پریوش جعفری، استاد رشته مدیریت آموزشی، در ادامه تحلیل کاهش اشتیاق مطرح می‌کند؛ «براساس آمارهای رسمی، تعداد بیکاران دارای تحصیلات دانشگاهی از بیکارانی که تحصیلات دانشگاهی ندارند بالاتر رفته است. بنابراین تصمیم آن بخشی که توان پرداخت شهریه ندارند یا در خانواده‌ای زندگی می‌کنند که به لحاظ مالی نمی‌توانند خرج تحصیل او را بدهند، این می‌شود که به سمت کار و پیداکردن شغل بروند؛ هر چند که استثناهایی همچنان وجود دارد که با رنج مضاعف و به هر قیمتی سعی در قبولی در دانشگاه دارند.»

آمارهایی که مراجع رسمی درباره وضعیت بیکاری فارغ‌التحصیلان منتشر کرده‌اند هم تأییدکننده استدلال این محقق حوزه مدیریت آموزشی است. طبق گزارش مرکز آمار ایران در سال ۹۹، نرخ بیکاری جوانان ۹.۶ درصد اما نرخ بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی ۳۸.۹ درصد بود.

جعفری اظهار می‌کند: «برخی از دانش‌آموزان به اجبار خانواده‌ها یا برای خالی‌ نبودن عریضه در کنکور شرکت می‌کنند اما وقتی هم که مجاز به انتخاب رشته می‌شوند چون اولویت و انتخاب اولشان پول است، ترجیح می‌دهند وارد بازار کار شوند و ارزیابی‌شان این است که اگر کسب‌وکار خود را داشته باشند موفق‌تر هستند. امروز شاهد این هستیم که بخش قابل اعتنایی از دانشجویان دکتری پس از فارغ‌التحصیلی هیچ شغل و درآمدی ندارند. بنابراین کاهش جایگاه تحصیل‌کرده‌ها، به‌ویژه از نظر اقتصادی، عاملی مؤثر در تغییر نگرش نسبت به تحصیلات دانشگاهی در کشور است. همچنین بررسی میدانی و رصد دانش‌آموختگان دانشگاهی حاکی از این است که آنهایی که موفقیت تحصیلی بالاتری در دوران دانشگاهی داشته‌اند الزاما کسانی نیستند که اشتغال‌پذیری بالاتری داشته باشند».

او ادامه می‌دهد: «پیمایشی درباره معیارها و عواملی که بر رشته دانشگاهی انتخابی داوطلبان آموزش عالی اثرگذار است انجام داده‌ایم. این تحقیق نشان می‌دهد اولویت دانش‌آموزان در انتخاب رشته دانشگاهی، عوامل اقتصادی است؛ یعنی آنها بیشتر به‌دنبال رشته‌هایی هستند که به‌واسطه تحصیل در آن رشته، درآمد بیشتری در آینده کسب کنند».
 

کاربردی‌ نبودن رشته‌های دانشگاهی

باور نداشتن به بازدهی تحصیلات دانشگاهی در تضمین آینده شغلی از دیگر مقوله‌هایی است که مورد اشاره کارشناسان است. پریوش جعفری می‌گوید: «مطالعات انجام‌شده همبستگی ضعیفی را بین سطح تحصیلات و اشتغال‌پذیری و نیز عملکرد شغلی نشان می‌دهد. بین انتظارات جامعه از دانشگاه و آنچه در دانشگاه می‌گذرد، هم در حوزه صلاحیت‌های حرفه‌ای و اشتغال‌پذیرکردن دانشجویان و هم در حوزه صلاحیت‌های عمومی شکاف جدی وجود دارد». اینکه نیازمندی‌های واقعی جامعه در گسترش رشته‌ها و پذیرش دانشجو کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد همواره مورد نقد کارشناسان اقتصادی نیز بوده است. جعفری در این‌باره معتقد است: «نیازمند یک بازآرایی فلسفی در آموزش‌های دانشگاهی و دگردیسی در برنامه‌ها و نزدیک‌کردن آموزش‌ها با واقعیات دنیای اشتغال هستیم تا دانشگاه ضریب و شعاع تأثیرگذاری مورد انتظار را داشته باشد». 

چرا نیمی از داوطلبان مجاز انتخاب رشته نکردند؟ | دانشگاه رفتن از سکه افتاد

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: