قلمنیوز: دو روز است که میخواهم در مورد «شنبه» و «یکشنبه» بنویسم اما شادی، نشاط و حس پیروزی اجازه نمیداد. هر بار که میخواستم پشت کیبورد بنشینم، یادم میافتاد که الان وقت نوشتن نیست، امروز روز پیروزی ماست و باید برقصم. بنابراین از جایم بلند میشدم و به خاطر اینکه سه کشور اروپایی روی کاغذ به آمریکا پشت کردهاند اما شرکتهایشان ناگزیر تحریمهای جدید آمریکا را عملی میکنند، شروع به رقصیدن میکردم.
آنقدر در این دو روز رقصیدم که چند کیلو لاغر کردم و از فرط گرسنگی داشتم بیهوش میشدم. برای رفع گرسنگی حاصل از شادی شکست آمریکا رفتم مرغی بخرم تا جوجهکبابی زعفرانی مهیا کنم. اما با مرغ کیلویی ۲۰ هزار تومان مواجه شدم. تصمیم گرفتم این حس پیروزی بر ایالات متحده را با خریدن مرغ ۲۰ هزار تومانی خراب نکنم. با خودم گفتم: مهم این است که پیروز شدهایم، شام پیروزی با تن ماهی هم میشود برگزار کرد. یک تن ماهی از داخل قفسه سوپرمارکت محلمان برداشتم.
پرسیدم چند؟ فروشنده گفت: شیلانه برداشتی؟ ۲۷ هزار تومان. قیمت هفته بعد ۳۱ هزار تومان است. قوطی را سر جایش گذاشتم. تَرَکهایی روی حس پیروزیام بر آمریکا افتاده بود. بر پیشنهادات کاپیتالیستی امیالم مبنی بر مفصل بودن شام پیروزی غلبه کردم و دستم را سمت تخممرغهای چیده شده داخل شانه بردم. چهارتا از آنها را برداشتم و گذاشتم روی پیشخوان. گفتم: چقدر میشود؟ فروشنده گفت: ۵۶۰۰ تومان. این عدد را بر چهار تقسیم کردم و فهمیدم تخممرغ دانهای ۱۴۰۰ تومان برایم تمام میشود. اینجا بود که معنی با روحانی تا ۱۴۰۰ را فهمیدم.
تخممرغها را سر جایش گذاشتم. از سوپرمارکت خارج شدم. تا رسیدن به خانه دوباره احساساتم را بررسی کردم. در مورد پیروزیام بر آمریکا دچار تردید شده بودم…