کد خبر: ۲۱۹۵۹
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۸ - ۰۸ مرداد ۱۳۹۹
شاید اگر به چند دهه قبل بازگردیم بافت اجتماعی ایران تفاوت‫های بسیاری با امروز داشت.

روزگاری فیلم‫هایی چون هامون و یا سگ کشی جزو فیلم‫های پرفروش سال می‫شدند و خیابان انقلاب تهران مملو از مشتاقانی بود که به دنبال کتاب‫های جدید فروشگاه‫ها را رج می‫زدند.

هر‫چند به قطعیت نمی‫توان گفت مردم در دهه 70 و 80 از درک عمیق تری نسبت به مسائل برخوردار بودند چرا که معیار دقیقی برای سنجش آن وجود ندارد. با این همه اما این روزها در خبرها آمده است که وزارت ارشاد پروانه ساخت فیلم به یک فعال فضای مجازی داده است. شخصی که در مصاحبه‫اش در مبتذل‫ترین شکل ممکن می‫گوید هنرمندان حرف مفت زیاد می‫زنند و به زودی جایزه‫ها را درو خواهم کرد.

بی‫تردید با دیدگاه مداراگرایانه، ساخت فیلم توسط این افراد نه تنها مانعی ندارد که اگر بدون رانت و با سرمایه بخش خصوصی انجام شود، به اقتصاد سینما هم کمک خواهد کرد. اما مشکل از آنجاست که طی این سال ها بسیاری از بزرگان سینما و یا حتی جوانان مستعد در عرصه سینما به دلایل نامعلوم نتوانستند فیلم بسازند. بنابراین بلامانع بودن فیلم ساختن، در شرایطی قابل توجیه است که این فضا برای همه یکسان باشد.

اما غرض اصلی از این نوشتار پرداختن به فیلم ساختن یا نساختن یک فرد نیست. بلکه روندی است که انگار طی سال‫های گذشته مردم را به سمت نوعی سطحی نگری سوق داده است.

این روند نه تنها در عرصه سینما که در موسیقی و حتی سایر حوزه ها از جمله سیاست، اقتصاد و جامعه نیز رخ ‫نمایی کرده است. به بیان دیگر جامعه ایران دچار یک معظل بزرگ، آن هم اطلاعات زدگی بیش از حد به وسعت یک اقیانوس و به عمق یک بند انگشت شده است. شاید فضای مجازی به عنوان یکی از متهمان اصلی این مشکل (‫که البته مقصر بودن آن محل تردید و بحث است) توانسته به عنوان آیینه‫ای تقریبا تمام‫نما، از این نوع سطحی نگری در جامعه باشد.

بررسی دلایل این روند البته در جای خود و به طور تخصصی قابل بررسی است. اما اگر بخواهیم نشانه‫ های آن را جست‫و‫جو کنیم در عرصه ‫های مختلف از جمله سیاست، اقتصاد و فرهنگ بی‫شمارند. از این روست که شاید برخی از اهالی سیاست هم دقیقا بر همین نقطه ضعف سوار بر جریان افکار عمومی می‫شود و البته تصمیم‫هایی می‫گیرد که در بلند مدت اثرات سوء خواهد داشت.

اظهار نظرهای برخی سیاسیون، تصمیم‫های یک شبه اقتصادی و باز کردن فضا برای حضور لمپن‫ها در عرصه فرهنگ و هنر‫، نمونه بارز این نوع از سطحی‫نگری است که از بالا به پایین تزریق می‫شود. غافل از اینکه کور کردن روزنه‫های تفکر در جامعه خواسته یا ناخواسته که از اتفاق از مجرای فرهنگ صورت می‫گیرد؛ دیر یا زود گریبان همان سیاست‫گذاران ذی‫نفع را خواهد گرفت. در‫واقع جامعه سطح‫نگر نمی‫تواند به صورت بلند‫مدت روندها را نظاره و تحلیل کند. این جامعه به شدت کوتاه مدتی می شود همان گونه که همایون کاتوزیان در نظریه ای آن را بسط داده است. در این جامعه تحولات سریع رخ می‫دهد اما هیچ گاه به عمق نمی‫رود.

تردیدی نیست که ریشه این اعوجاج جمعی، در سیاست‫گذاری غلط فرهنگی است. سیاست‫گذاری به معنای محدود کردن فضا برای بروز اندیشه های متنوع نیست. از اتفاق یکی از پیامدهای محدودیت در عرصه فرهنگ و البته سیاست همین سطحی‫نگری است.

در‫نهایت اما باید گفت ارائه راهکار نسبت به تغییر مسیر از این معضل باید از مجرای کارشناسان و صاحب‫ نظران علوم انسانی عبور کند و شاید یکی از دلایل بروز چنین مشکلاتی به حاشیه راندن عالمان علوم انسانی باشد که البته بسیاری از آن‫ها خود قربانی سطحی‫ نگری در سپهر سیاست شده ‫اند. قربانیانی که شاید چاره کار دست آن‫ها باشد هرچند که زیر سایه سنگین سطحی‫ نگری جمعی صدایشان شنیده نشود.

منبع: ابتکار


خبرهای مرتبط
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: