کد خبر: ۲۰۷۲۱
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۲ - ۰۸ تير ۱۳۹۹
اپیدمی سطحی‫‌نگری در تحلیل
همواره در مواجهه با تخصصی‫‌ترین مشکلات کشور در هر زمینه‌‫ای اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... بیشترین واکنش‌‫ها از سوی غالب مسئولان و حتی محافل فکری پر‫مخاطب، در سطحی‫ترین شکل ممکن صورت گرفته است. اگر ارز و مسکن و طلا گران شد، گردن دلال‫‌ها افتاد و یا با معضلات اجتماعی به جای رصد در ریشه‌‫ها با نمودهای ظاهری‫اش مقابله و برخورد شد. از این دست نمونه‫‌ها بسیار می‫توان مثال زد از جمله تورم، فساد، قاچاق و سایر مشکلات اقتصادی که ریشه در یک زنجیره به هم پیوسته از متغیرهایی دارد که هر‫کدام در جای خود باید تحلیل و بررسی شود.

نکته اما در همسویی و همونوایی ارکان اصلی جامعه اعم از تصمیم‫گیران، مردم و حتی شبه نخبگان فعال در رسانه و شبکه‫ های اجتماعی است که با کلی‫ گویی‫ ها و یا تحلیل‫ هایی چند خطی در شبکه‫ های اجتماعی، در باب مسائل ریز و کلان اقتصاد و جامعه نظر می ‫دهند. این مسئله در جریان‫های مختلف سیاسی نیز گاه شکل طنزآمیزی به خود می‫گیرد. آنجا که از قول یک نماینده مجلس در یک خبر هم تاکید بر تشدید تخاصم بین‫ المللی را می‫بینیم و هم رسیدگی فوری به معیشت مردم تاکید می‫شود، گو اینکه بین این دو هیچ رابطه‫ای وجود ندارد و اقتصاد یک کشور منفک و منفرد از سایر حوزه‫ها قرار دارد و به خودی خود با یک معجزه درست می‫شود.

متاسفانه این اپیدمی رواج سطحی‫نگری در تحلیل، که گاه در ادبیات برخی تصمیم‫سازان رگه های پوپولیستی در آن مشهود است به یک پاردایم غالب در گفتمان فرهنگی کشور تبدیل شده است؛ غلبه‌ای که می‫تواند با تعدد آدرس‫های غلط، ذهن افکار عمومی را چنان منحرف کند که دیگر هیچ نخبه‫ای نتواند با راهکارهایی علمی و معقول گره مشکلات کشور را در یک روند تدریجی باز کند.

امروز در کشور با مشکلات بی‫شماری روبه‫رو هستیم. برای همه مردم بسیار دردناک است که کانکس‫هایی روی پشت بام خانه‫های تهران با ماهی 700 هزار تومان اجاره داده می شود. امروز بسیار دردناک است که خط فقر 4 و نیم میلیون تومان است و حقوق بسیاری از مردم از جمله اهالی رسانه حتی به این میزان هم نمی‫رسد. اما این دردناکی نباید ما را از این واقعیت دور کند که حل مشکلات، دیگر نه با شعار و حرف و دستور که باید به صورت روندمحور و با بررسی کارشناسی و معقول حل شود.

اما چرا حل این موضوعات همواره در حالتی از تعلیق و هیجان قرار دارد؟ شاید بتوان ریشه آن را در ساختارهای فکری و فرهنگی بنا شده مبتنی بر تحلیل‫های سطحی یافت. تحلیل‫هایی که گاه تنها غلیان احساسی مخاطب را نشانه رفته است تا اینکه به قدرت تعقل و تحلیلش تلنگر بزند. این مسئله سبب می‫شود تا مطالبات اجتماعی هم در سطح باقی بماند و در این شرایط هر سیاستمداری در هر برهه‫ای بتواند با چند حیله عوام‫فریبانه بر آن سوار شده و سکان هدایت امور را به دست گیرد. در این شرایط بسیاری از تحلیلگران واقعی با نظرات کارشناسی‫شان در محاق ندیده شدن می‫سوزند.

این ندیده شدن کارشناسان به طور دقیق از تصمیم‫گیران شروع و به بدنه اجتماعی رسوخ کرده است. آنجا که همچنان مشکلات اقتصادی با مُسکن‫های غیرکارشناسی در حال حل شدن است. در این میان اما پیوندی نامحسوس بین افراد پرمخاطب در شبکه‫های اجتماعی با تصمیم‫گیران با محوریت پیشی گرفتن در سطحی‫نگری شکل گرفته است؛ پیوندی که درنهایت رسیدن کشتی مشکلات به ساحل امن را به تاخیر می‫اندازد. شاید بهتر باشد در این شرایط همان طور که این سطحی‫نگری از بالا به پایین تزریق شده است تصمیم‫سازان در یک اقدام اصلاحی با مشکلات نه با راهکارها و تحلیل‫های سطحی که با نظرات کارشناسانه مواجه شوند. این اقدام می‫تواند با صراحت و صداقت و با شریک کردن مردم در این اصلاح کارشناسانه، پاردایم مخرب فعلی را از سطح به عمق و از علاج مقطعی به جراحی عمقی تغییر دهد.

منبع: ابتکار
خبرهای مرتبط
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: