کد خبر: ۲۰۳۹۵
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۲ - ۳۱ خرداد ۱۳۹۹
قربانیان تعصب از آبادان تا کرمان
اخبار ناگوار جنایت‌های خانوادگی در روزهای منتهی به تعطیلات هفته گذشته از گوشه و کنار کشور مخابره شد. از قتل دلخراش ریحانه بیست‌ودوساله در کرمان توسط پدرش تا کشته‌شدن دو زن جوان در آبادان از سوی همسر و برادر.
 قلم‌نیوز:آن‌طور که مسئولان انتظامی‌ می‌گویند، هر سه متهم اصلی این جنایت‌ها دستگیر شده و به جرم‌شان اعتراف کرده اند. دفاع از غیرت و حفظ آبرو آن چیزی است که این سه مرد را واداشته است تا خون نزدیک‌ترین افراد زندگی‌شان را بریزند. آن هم به بدترین شکل ممکن. درواقع انگیزه اصلی این جنایت‌ها در تعصبات کورکورانه ریشه دارد. ریشه‌ای آن‌قدر تنومند که پدری را با میله به جان دخترش انداخت، پسر جوانی را مجبور کرد تا با چاقو گردن همسر نوزده ساله‌اش را بیخ تا بیخ ببرد و برادری سینه خواهر جوانش را با دشنه بدرد.

این حوادث تکان‌دهنده آن هم طی دو روز در حالی رخ داد که هنوز چند هفته از ماجرای غم‌انگیز رومینا در تالش نمی‌گذرد. حالا همسرکشی، خواهرکشی و دخترکشی که در عرف به آن قتل‌های ناموسی می‌گویند، به پرونده‌های داغ این روزهای گرم تابستان تبدیل شده است.

پسری که راه پدر را در پیش گرفت

حادثه نخست در جنوب ایران اتفاق افتاد. آبادان شهری در حاشیه خلیج‌فارس که سال‌ها همه آن دیار را به خونگرمی‌ مردمانش می‌شناسند. اما این بار کنار شط نه از هلهله و شادی خبری بود، نه از نوای نی‌انبان. پلیس در حاشیه بهمن‌شیر، پیکر بی‌سر دختر جوانی را از آب بیرون ‌کشید که دقایقی قبل توسط همسرش به قتل رسیده بود. قاتل با پای خودش به کلانتری رفته بود. درحالی‌که چاقویی خون‌آلود در دست داشت.

او خطاب به مأموران با صدای بلند فریاد می‌زد: «زنم را کشتم. سر فاطمه را بریدم. این ننگ را از خانواده‌ام پاک کردم.» این حادثه یکشنبه شب حدود ساعت ٢٢ و ٣٠ دقیقه رخ داد و بعد از دقایقی هم پیکر بی‌جان این دختر کشف شد. آن‌طور که یکی از منابع آگاه انتظامی‌ می‌گوید، قاتل بیست‌وسه ساله حدود یک‌سال و نیم قبل با فاطمه ازدواج کرده بود. آنها دخترعمو و پسرعمو بودند و این ازدواج‌ها در قبایل و عشیره‌های عرب خوزستان رسم معمولی است. اما ظاهرا فاطمه از همان ابتدا دلش با این وصلت نبود و بعد از یک ماه از خانه فرار کرد. خانواده برحی در این مدت همه کار کرد تا نوعروس فراری را پیدا کند و به خانه بازگرداند و بالاخره رد او را در مشهد پیدا کردند.

به گفته یکی از ماموران اداره آگاهی آبادان «عموی فاطمه یکی از توزیع‌کنندگان عمده موادمخدر آبادان است و تاکنون چندبار هم دستگیر شده است. او چندسال قبل هم به دلیل قتل خواهرش به زندان افتاد، اما پدر و مادرش رضایت دادند و بعد از دو سال از زندان آزاد شد.»

فاطمه قتل عمه‌اش را خوب به خاطر داشت. اینکه آن زن جوان هم به دلیل مخالفت با ازدواج اجباری دست به فرار زد و دست آخر توسط برادرش روانه سینه خاک شد. او همه اینها را می‌دانست و به همین دلیل علاقه‌ای به بازگشت نداشت. اما دست آخر این عروس گریزپا راضی شد تا به آبادان بازگردد. پدر و پدرشوهر به او قول دادند که اگر با این زندگی راضی نیست، طلاقش را می‌گیرند. دختر هم اعتمادکرد و به خانه بازگشت. اما خانواده او نقشه دیگری داشتند.

یک مقام انتظامی می‌گوید: پدر فاطمه می‌دانست دخترش زنده نمی‌ماند. به همین دلیل سعی کرد با سم به زندگی فاطمه پایان دهد. اما مادر مانع شد و کار به دیدار زن و شوهری کشید: «یکشنبه شب فاطمه به خانه همسرش رفت. آنجا چند دقیقه‌ای با هم صحبت کردند و بعد مرد جوان سر فاطمه را از تنش جداکرد.» قاتل در اظهاراتش به پلیس اعلام کرده که خودش به تنهایی این جنایت را انجام داده است، اما بر اساس شواهد احتمال همکاری فرد ناشناس دیگری هم در این پرونده وجود دارد. از سوی دیگر خانواده‌اش هم به او گفته‌اند که رضایت می‌دهند و به خاطر قتل فاطمه قصاص نمی‌شود. درست مانند سرنوشتی که برای پدرش رقم خورد.

اگر بازهم در این شرایط قرار بگیرم، خواهرم را می‌کشم

اما مثل اینکه شبح جنایت‌های خانوادگی عزم رفتن از این شهر را ندارد. درست فردای آن روز، حادثه مشابه دیگری رخ داد. این بار زن جوانی هدف چاقوی برادر قرار گرفت و با ضربات متعددی که به سینه، شکم و گردنش وارد شد، در خیابان بهار این شهر غرق در خون نقش بر زمین شد. این زن سی‌وشش ساله مادر یک دختر و دو پسر خردسال است.

قاتل ساعتی بعد در یکی از محلات حاشیه‌ای آبادان دستگیر شد و در بازجویی‌های اولیه به جرمش اعتراف کرد و به مأموران گفت:  «اگر باز هم در این شرایط قرار بگیرم، خواهرم را می‌کشم.» منابع محلی می‌گویند این زن جوان چند ماه قبل از همسرش جدا شده بود. همسر سابق او کارگر شرکت نفت است و ظاهرا رفتارهای این زن باعث جدایی آنها شده است. پلیس مقتول را چندماه قبل بازداشت و دادگاه او را به چند سال زندان محکوم کرد، اما او موفق شد از دست مأموران فرار کند و چندماهی در مناطق اطراف آبادان مخفی شود. درنهایت پلیس مجددا او را بازداشت کرد، اما پس از چندماه رضایت می‌گیرد و به صورت مشروط از زندان آزاد می‌شود.

یکی از مقامات انتظامی ‌آبادان می‌گوید: در مدتی که مقتول در زندان بود، برادرهایش برای او پیغام فرستادند که در اولین فرصت او را می‌کشند. به همین دلیل او قصد داشت همراه سه فرزندش از آبادان برود. اما دوشنبه شب حدود ساعت ٢١ در خیابان بهاران برادرش این زن را به قتل می‌رساند.

ریحانه را کشتم و در روستا به خاک سپردم

اما در همین حین خبرِ اتفاق ناگوار دیگری از کرمان منتشر شد. این بار دخترک جوان قربانی تعصب و خشم پدر شده بود. ریحانه عامری بیست‌ودو ساله در خانه از سوی پدر به قتل رسیده بود. خواهر و مادر این دختر جوان پرده از راز این جنایت برداشتند. صبح دوشنبه ۲۶ خرداد وقتی مادر و خواهر ریحانه برای مرتب‌کردن لباس این دختر وارد اتاقش می‌شوند، خون زیادی را روی لباس‌ها و کفپوش اتاق او می‌بینند. بی‌خبری چند ساعته از ریحانه و جروبحث‌های او با پدرش که ظاهرا تا شب قبل از حادثه هم ادامه‌دار بوده است، پلیس را مجاب می‌کند که پدر ریحانه را بازداشت کند.

پدر قاتل اما تا ساعت ١١ شب دوشنبه در برابر بازجویی مقاومت کرد و دست آخر لب به اعتراف گشود. او به مأموران گفت که دخترش را پس از به قتل رساندن، به یکی از روستاهای اطراف کرمان برده و همانجا دفنش کرده است. پلیس در همان مکان اعلام‌شده جسد را کشف کرد و دستور تحقیقات از سوی مقام قضائی صادر شد.

ابتدا اعلام شد که ریحانه به دلیل  تأخیرهای طولانی‌مدت در بازگشت به خانه و شغلش از سوی پدر با تبر به قتل رسیده است. حتی برخی منابع خبری اعلام کردند این دختر چند ساعت هم زنده بود، اما به دلیل خونریزی شدید جانش را از دست داد. ریحانه مدل بود و چند ماهی بود که به واسطه شغلش مدام با پدرش درگیری داشت.

یک روز پس از انتشار رسمی ‌این خبر پلیس اعلام کرد که آلت قتاله، میله‌ای آهنی بوده و در حین جروبحثی که بین قاتل و مقتول در گرفته، پدر با عصبانیت میله آهنی را به طرف ریحانه پرتاب کرد و از بد حادثه میله آهنی درست به سر این دختر اصابت کرد. با وجود انتشار برخی جزئیات از این حادثه و انگیزه‌های احتمالی این جنایت در فضای مجازی، پلیس کرمان هنوز درباره علت وقوع این حادثه هیچ اظهارنظر رسمی‌ نداشته است.

منبع: شهروند


خبرهای مرتبط
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: