کد خبر: ۱۳۶۶۵
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۱ - ۱۲ خرداد ۱۳۹۸
شهر دو تکه، سرنوشت‌های جدا شده، جان‌های رفته و قلب‌های شکسته...
تاریخ روز نهم نوامبر سال 1989 را نشان می‌دهد؛ روز یک مرحله تا رسیدن به انتها در پیش دارد. عصر هنگام است. خبرنگاران شاید خبر نداشته باشند که در حال رسیدن به یکی از تاریخی‌ترین کنفرانس‌های مطبوعاتی دنیا هستند. آن‌قدر تاریخی که چه بسا سرنوشت جهان طور دیگری رقم بخورد.
نماینده دفتر سیاسی آلمان شرقی، «گونتر شبافسکی» طرف موردنظر خبرنگاران در این کنفرانس خبری است. وقتی حضار همه جمع هستند شبافسکی خیلی سریع می‌رود سر اصل مطلب؛ «محدودیت‌های مربوط به ویزاهای مسافرتی از بین می‌روند» جمله عجیب و سریع است برای همین واکنش‌ها به آن نیز خیلی سبه سرعت نشان داده می‌شود. خبرنگاران همه می‌خواهند بدانند سیاست جدید کی قرار است به مرحله اجرا در بیاید؟ سیاست جدید قرار است فردا یعنی 10 نوامبر ابلاغ شود و پس از گذراندن همه کاغذبازی‌ها و پروسه اداری که قاعدتا خیلی هم طولانی باشد اجرایی شود اما پاسخ شبافسکی ورق اتفاق‌ها را برمی‌گرداند؛ شاید هم ورق تاریخ دنیا را. «بلافاصله، بدون تاخیر!» همین کافی است تا جمعیتی عظیم از شهروندان برلین شرقی به سمت دیواری بروند که انگار سال‌ها نه فقط دور شهر که دور قلب‌هایشان را حصار کشیده بود. البته که پاسخ شبافسکی نامفهوم بود اما گزارش‌های نه‌چندان صحیح هم که از این کنفرانس بیرون می‌آید چاشنی ماجرا می‌شود تا افسری که در برابر جمعیت انبوهی از مردمانی که به سمت مرز هجوم می‌بردند درمانده‌تر از آنی شود که بتواند بر حسب دستور مقامات عمل کند. هارالد جاگر، افسر مربوطه مردم را می‌بیند؛‌ حال خوشی ندارد و خیلی زود قرار است جواب تست سرطانش را دریافت کند. کسی نمی‌داند در این لحظات از ذهنش چه می‌‌گذرد اما قطعا بیش از این تاب توهین‌هایی را ندارد که از مردم بی‌طاقت می‌شنود. پس راه را برایشان باز می‌کند؛‌ همان‌طور که همکارانش پشت سر او همین کار را می‌کنند. قصه دیوار برلین همان روز نهم نوامبر 1989 تمام می‌شود. دیوار برلین با همه آن‌هایی که پشتش جان داده‌اند، دل‌هایی این سوی دیوار که بند دل‌هایی آن سوی دیوار بوده‌اند، رخ تلخ فاصله، تبعات جنگ سرد و ... خاطره می‌شود. خاطره‌ای بزرگ در تاریخ که تا همیشه می‌توان گریزی به آن زد و تکه‌های مدفون شده‌اش را زیر تل غبار تاریخ را بیرون کشید و مرور کرد. 
15 سال پس از جنگ سرد؛ دیواری که سربرآورد
 زمان فاصله‌ای است بین سال‌های 1949 تا 1961. بیش از دومیلیون نفر از کارگران حرفه‌ای آلمان شرقی زندگی خود را در قسمت دیگری از این خاک یعنی آلمان غربی جست‌وجو می‌کنند. بنابراین فرار را بر قرار ترجیح داده‌اند و می‌روند. درواقع فرار می‌کنند. سال 1953 است و اتحاد جماهیر شوروی سابق درخواست آلمان شرقی برای ساخت دیوار را رد می‌کند اما اوضاع بدتر از آنی می‌شود که انتظارش می‌رفته. تابستان 1961 است که آمار فراری‌های به آلمان غربی به روزی هزار نفر می‌رسد. همین کافی است تا نظر شوروی سابق برگردد. نیکیتا خروشچف، رهبر شوروی سابق بالاخره دستور ساخت دیوار را در این تابستان می‌دهد. وقتی که شهروندان برلین در سیزدهم آگوست 1961 از خواب بیدار می‌شوند مرزی ساخته شده از سیم خاردار برلین را دو تکه کرده است. یکی می‌شود برلین شرقی و دیگری برلین غربی! باورشان نمی‌شود اما واقعی است. شاید خیلی‌هایشان فکر می‌کنند هنوز خوابند و خواب می‌بینند اما همه چیز واقعی است! چند روز بعد آلمان شرقی که به سیم خاردار رضایت نمی‌دهد دیوارها را با بتن بالا می‌آورد. برلین حالا دو تکه شده،‌ همان‌طور که خانواده‌ها، قلب‌ها و زندگی‌ها...
دیوار برلین نه یک دیوار بلکه دو دیوار بود!
27 مایل از دیوار بتنی که برلین را دو تکه شرق و غرب تقسیم کرد، درواقع نه یک دیوار که دو دیوار بود با فاصله‌ای 160 یاردی یا 140 متری که بین آن‌ها قرار داشت. این فاصله به «نوار مرگ» مشهور شد. در این فاصله 160 یاردی اما انواع موانع برای عبور وجود داشت که شامل برج‌های مراقبت، کیلومترها گودال برای جلوگیری از رفت‌وآمد وسایل نقلیه، سگ‌های محافظ،‌ نور افکن و مسلسل‌ می‌شد. با این حال همه این موانع نمی‌توانستند مانع آن‌هایی شوند که فکر فرار خواب و خوراک‌شان را گرفته بود.
فرار نافرجام از دیوار برلین جان بیش از 100 نفر را گرفت
مرکز تحقیقات تاریخ معاصر پستدام و مرکز اسناد و تاریخ دیوار برلین در گزارشی مدعی شده‌اند دیوار برلین دست‌کم جان 138 نفر را گرفته است. به بعضی از آن‌ها هنگام فرار شلیک شده است، بعضی به دلیل حوادث مرگبار جان خود را از دست داده‌اند و عده‌ای دیگر بابت شکست در فرار دست به خودکشی زده‌اند. بعضی تحقیقات دیگر اما رقم کشته‌شدگان را بالاتر از این عدد عنوان می‌کنند. اولین قربانی دیوار بتنی برلین «ایدا زیکمن» بود که در 22 آگوست 1961 تلاش کرد از پنجره آپارتمانش که در طبقه چهارم قرار داشت به داخل خیابانی در برلین غربی بپرد. در مارچ 1989 دیوار برلین آخرین قربانی‌اش را گرفت آن هم زمانی که یک جوان اهل آلمان شرقی سعی داشت با یک بالن حرارتی به برلین غربی پرواز کند اما برخورد بالن با کابل‌های برق قصه زندگی‌اش را قبل از رسیدن به آن سوی دیوار پایان داد.
فرار پنج هزار نفری از دیوار برلین
اولین فراری از دیوار برلین جوان نوزده‌ساله‌ای بود از آلمان شرقی که درواقع به‌عنوان نیروی گارد مرزی است. کنراد شومان درحقیقت یکی از افسرهای آلمان شرقی بود که فقط دو روز بعد از برپا شدن دیوار برلین از سیم‌خاردارهایی عبور كرد که ارتفاع سه فوتی داشتند و تصویرش برای همیشه در تاریخ ماندگار شد. هر بسط و گستردگی دیوار برلین بیشتر پیش می‌رفت، نقشه‌های فرار بیشتری نیز برنامه‌ریزی می‌شد. فراریان خودشان را در خودروهایی پنهان مي‌كردند که برای بازدید از برلین غربی رانده می‌شدند تا به آن سوی دیوار برسند. تونل‌های مخفی و مسیر‌های فاضلاب هم راه‌های گریز دیگری برای مردمانی بود که می‌خواستند از برلین شرقی به آن طرف دیوار یعنی برلین غربی پناه ببرند. سه بردار «بتک» مجموعه‌ای از عجیب‌ترین شکل‌های فرارها را در تاریخ به نام خود ثبت کردند! برادر بزرگ‌تر که «اینگو» نام داشت سال 1975 درحالی گریخت که روی تشکی بادی، شناور در رودخانه البه به سمت برلین غربی می‌رفت! هشت سال بعد یکی دیگر از این برادران به شیوه‌ای عجیب‌وغریب به برلین غربی گریخت. او از یک کمان برای پرتاب کابل استیل به پشت‌بامی در برلین غربی استفاده کرد و وقتی که کمان در آن سوی دیوار فرود آمد هولگر با کمک آن خودش را به طرف دیگر دیوار رساند. در سال 1989 بردار کوچک‌تر که «اگبرت» نام داشت با استفاده از یک هواپیمای فوق سبک از روی دیوار برلین پرواز و به قسمت غربی پناه برد. در طول سال‌هایی که دیوار برلین سد محکمی بین برلین غربی و شرقی ایجاد کرده بود، پنج هزار نفر موفق به فرار از قسمت شرقی به غربی شدند. بعضی از آن‌ها از روی دیوار و بعضی دیگر از زیر دیوار یا همان زیرزمین‌های مخفی راه‌شان را به سمت دیگر پیدا می‌کردند.
چرا جان‌اف‌کندی از شنیدن خبر ساختن دیوار برلین نفس راحتی کشید؟!
ژوئن 1961 است، خروشچف به کندی، رئیس‌جمهوری وقت ایالات متحده هشدار می‌دهد در صورتی‌که نیروهای غربی از این منطقه یعنی برلین بیرون نروند او دستور محاصره قسمت غربی برلین را صادر می‌کند؛ این اقدام درحقیقت نوعی رفتار خصمانه است که می‌توانست درنهایت به جنگ بینجامد. به این ترتیب زمانی که جان‌اف‌کندی اخبار را شنید و متوجه شد کمونیست‌ها دیواری بنا کرده‌ و برلین را به قسمت شرقی و غربی تقسیم کرده‌اند آن هم درحالی‌که پیشتر نگران محاصره برلین بود به یکی از معاونانش به‌طور خصوصی گفت: «راه‌حل خیلی جالبی نیست اما یک دیوار خیلی بهتر از یک جنگ است! این پایان بحران برلین است. طرف دیگر ماجرا وحشت‌زده شده نه ما. ما در حال حاضر هیچ‌کاری نمی‌کنیم، چون هیچ جایگزین دیگری به جز جنگ وجود ندارد.»
آیا جان‌اف‌کندی به برلینی‌ها گفت «من یک دونات ژله‌ای هستم»؟!
26 ژوئن 1963 است. کندی در بین جمعیت انبوهی از برلینی‌ها پای این دیوار پر ماجرا به زبان آلمانی سخنرانی می‌کند و به آن‌ها می‌گوید: «Ich bin ein Berliner» کندی به اجتماع آلمانی‌ها می‌گوید من یک برلینی هستم، یعنی قصد داشته این را بگوید تا همدلی‌اش را با این مردم نشان بدهد اما بعضی از منتقدانش مدعی می‌شوند رئیس‌جمهور آمریکا با آوردن حرفي اضافه «ein» خطاب به برلینی‌ها گفته «من یک دونات ژله‌ای هستم!» 
هرچند زبان‌شناسان نظری غیر از این دارند و معتقدند کندی در این سخنرانی اشتباه گرامری مرتکب نشده است؛ چراکه وقتی سخنگو به استعاره درباره ملیت مشخصی سخن می‌گوید استفاده از حرف اضافه «ein» مورد نیاز است.
آلمان‌های شرقی دیوار برلین را سنگر ضدفاشسیتی خطاب می‌کردند
دولت آلمان شرقی ادعا می‌کرد بیش از این‌که بخواهد با این دیوار شهروندانش را در همین منطقه محبوس نگه دارد قصد داشته برلین را از فاشیست‌های غربی،‌ جاسوس‌ها و باورهای خارج از آلمان شرقی دور نگه دارد. دو هفته از ساخت دیوار برلین گذشته بود که سنگر ضدفاشیستی نامیده می‌شد. والتر اولبریخت، رهبر آلمان شرقی مدعی شد: «ما همه ترک‌ها را در خانه‌های خودمان پوشانده‌ایم و سوراخ‌هایی مسدود كرده‌ايم که بدترین دشمنان مردم آلمان می‌توانند از آن بخزند!»
دروازه براندنبروگ، دیواری به جای مانده از قرن هجدهم
فردریک ویلیام دوم، پادشاه پروس دستور ساخت طاق پیروزی را داد. این طاق پیروزی که به دروازه براندنبورگ مشهور است بین برلین شرقی و غربی قرار گرفت؛ این دروازه همچنین پس زمینه نمادین سخنرانی‌های مشهور جان‌‌اف کندی و رونالد ریگان روسای جمهور وقت امریکا شد. زمانی که این طاق در سال 1791 کامل شد،‌ دروازه براندبورگ که بخشی از دیوار گمرک شهر است دیوارهای قدیمی که از دهه 1730 باقی مانده بود را به هم متصل کرد.
دروازه براندنبورگ در عین حال بعد از فرو ریختن دیوار برلین به نماد اتحاد و یکپارچکی دوباره این شهر تبدیل شد.
چطور دیوار برلین سر از کازینوی لاس‌وگاس درآورد؟!
تخریب رسمی دیوار برلین از تابستان 1990 شروع شد. بیش از 40هزار قسمت از دیوار برلین برای پروژه‌های ساخت‌وساز در آلمان دوباره مورد استفاده قرار گرفت. البته در این بین چند هزار تکه از دیوار برلین هم در حراج‌های مختلف فروخته شد؛ به همین دلیل است که حالا بخش‌هایی از این دیوار که قسمت قابل‌توجهی از تاریخ را به خود اختصاص داده در سراسر جهان وجود دارند. به این ترتیب مردم می‌توانند تکه‌های از دیوار برلین را در باغی از واتیکان ببینند یا این‌که در سرویس بهداشتی مردانه کازینویی در لاس‌وگاس! حالا با عبور سال‌های بسیار طولانی از ساخت و البته تخریب دیوار برلین و سرنوشت شومی که این دیوار برای مردم آلمان به‌خصوص شهروندان برلینی داشت؛ تاریخ گاه و بیگاه سراغی از روزهای سیاه این شهر می‌گیرد. شاید هیچ‌کس حتی نمی‌توانست حدس این را هم بزند که با عبور درحدود 30 سال از تخریب رسمی دیوار برلین و همه تجربه‌هاي تلخ آن، در ایالات متحده دونالد ترامپ بیاید و یکبار دیگر با بهانه‌های واهی از سیاست متحجر ساختن دیوار بین آمریکا و مکزیک حرف بزند. انگار نه انگار که عدد زمان روی قرن بیست و یکم توقف کرده است! 


خبرهای مرتبط
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: